Dictiornary-Farsi | وفائف بازار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
market functions	وفائف بازار


Other Matches

money functions	وفائف پول
functions of money	وفائف پول
walras law	براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dumping	فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research	تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fair	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer	بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure	شکست بازار نارسائی بازار
market value	در بازار قیمت بازار
market socialism	سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market economy	اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies	اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market	بازار
mart	بازار
marketed	بازار
bazaars	بازار
bazaar	بازار
the mareet was weak	بازار
agora	بازار
markets	بازار
cloth-hall	بازار
market place	بازار
market places	بازار
shopping center	بازار
trone	بازار
market equilibrium	تعادل بازار
bullion market	بازار شمش
market forces	نیروهای بازار
commodity market	بازار کالا
bullish market	بازار احتکاری
capital market	بازار سرمایه
bullish market	بازار رو به رونق
market imperfection	نقص بازار
buyer's market	بازار خرید
market freedom	ازادی بازار
buyers market	بازار خرید
fair market	هفته بازار
market demand	تقاضای بازار
gold market	بازار طلا
market failure	ناتوانی بازار
foreign market	بازار خارج
domestic market	بازار داخلی
foreign exchange market	بازار ارز
download	بازار کارافتاده
exchange market	بازار اسعار
fair market	بازار مکاره
dead market	بازار کم فروش
dead market	بازار کساد
historical cost	قیمت بازار
county fair	بازار مکاره
market appraisal	سنجش بازار
loan market	بازار وام
county fair	بازار روز
labor market	بازار کار
credit market	بازار اعتباری
imperfect market	بازار ناقص
home market	بازار داخلی
falling market	بازار رو به زوال
mart	بازار مالی
widening of market	گسترش بازار
market value	قیمت بازار
wage market	بازار دستمزد
the market is dull	بازار کساداست
spot market	بازار نقدی
sharing the market	تقسیم بازار
seller's market	بازار فروشنده
sales area	بازار فروش
perfect market	بازار کامل
EEC	بازار مشترک
financial market	بازار مالی
oil market	بازار نفت
narrow market	بازار محدود
market price	قیمت بازار
market penetration	نفوذ به بازار
market overt	بازار اشکار
carpet market	بازار فرش
market oriented	در جهت بازار
market opportunity	فرصت بازار
market mechanism	مکانیسم بازار
market leader	پیشرو بازار
market leader	پیشقدم در بازار
market prices	قیمتهای بازار
market review	بررسی بازار
market survey	بررسی بازار
marketplace	بازار گاه
market trust	بازار انحصاری
market trends	روندهای بازار
market system	نظام بازار
market structure	بنیان بازار
market structure	ساخت بازار
market segmentation	تجزیه بازار
market segmentation	تقسیم بازار
market risk	خطر بازار
market share	سهم بازار
brand leader	پیشرو در بازار
glut	پر کردن بازار
emporia	بازار بزرگ
emporium	بازار بزرگ
supermarket	ابر بازار
tenor	بازار سلف
slumps	کسادی بازار
emporiums	بازار بزرگ
slumping	کسادی بازار
tenors	بازار سلف
open market	بازار ازاد
supermarkets	ابر بازار
Common Market	بازار مشترک
outlet	بازار فروش
money markets	بازار پول
money market	بازار پول
free market	بازار ازاد
marketing	بازار یابی
sale	بازار فروش
open market	بازار باز
slumped	کسادی بازار
black market	بازار سیاه
slump	کسادی بازار
gluts	پر کردن بازار
bourse	بازار سهام
bearish market	بازار رو به افول
outlets	بازار فروش
free markets	بازار ازاد
aggregate market supply	عرضه کل بازار
aggregate market demand	تقاضای کل بازار
market economies	اقتصاد بازار
market research	بررسی بازار
competition	بازار ازاد
black markets	بازار سیاه
competitions	بازار ازاد
market economy	اقتصاد بازار
market	به بازار عرضه کردن
marketability	قابلیت عرضه در بازار
organize	بازار سازمان یافته
markets	در بازار دادوستد کردن
market	در بازار دادوستد کردن
market mechanism	طرز کار بازار
market leader	دارای رهبریت بازار
marketed	به بازار عرضه کردن
marketed	در بازار دادوستد کردن
market rate of interest	نرخ بهره بازار
open market operations	عملیات بازار ازاد
market	بازار فروش [اقتصاد]
break into the market	در بازار رسوخ کردن
launching	جا انداختن کالا در بازار
to place on the market	به بازار عرضه کردن
launches	جا انداختن کالا در بازار
launched	جا انداختن کالا در بازار
To depress the market .	بازار را کساد کردن
the market is dull	بازار راکد است
to put on the market	به بازار عرضه کردن
open market price	قیمت بازار ازاد
open market rate	نرخ بازار ازاد
open purchase	خرید از بازار ازاد
organized market	بازار سازمان یافته
spot market	بازار معاملات نقدی
product launch	جا انداختن محصول در بازار
securities market	بازار اوراق بهادار
security market	بازار اوراق بهادار
soft market	بازار با تقاضای خوب
launch	جا انداختن کالا در بازار
markets	به بازار عرضه کردن
market directed economy	اقتصاد مبتنی بر بازار
market clearing price	قیمت تعادل در بازار
bull the market	بازار را گرم کردن
baltic exchange	بازار بورس بالتیک
cornering the market	قبضه نمودن بازار
cooling period	زمان بازار خراب کن
home market	بازار داخل کشور
initial campaign	معرفی کالا به بازار
free market system	نظام بازار ازاد
commodity market	بازار مواد اولیه
free market economy	اقتصاد بازار ازاد
demand and supply market	بازار عرضه و تقاضا
commodity market	بازار کالای مصرفی
market information	اطلاعات و دادههای بازار
dual labor market	بازار کار دوگانه
market imperfection	ناقص بودن بازار
organises	بازار سازمان یافته
market grades and grading	طبقه بندی بازار
black market operations	عملیات بازار سیاه
organising	بازار سازمان یافته
organizing	بازار سازمان یافته
market forces	عوامل موثردر بازار
organizes	بازار سازمان یافته
exchange intervention	دخالت در بازار ارز
exchange market	بازار داد و ستد
plaza	بازار میدان محل معامله
go to the school of hard knocks <idiom>	در کوچه و بازار یاد گرفتن
forum	بازار محل اجتماع عموم
futures market	بازار خرید و فروش سلف
roll out	معرفی یک کالای تجارتی به بازار
forums	بازار محل اجتماع عموم
marketable goods	کالاهای قابل عرضه به بازار
market acceptance	پذیرش کالا توسط بازار
market demand schedule	صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
marketplace	میدان فروش کالا بازار
market prices	قیمتهای تعیین شده در بازار
buyer's market	بازار مناسب برای خریدار