Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (13 milliseconds)
English
Persian
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
Search result with all words
viewer
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewers
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
Other Matches
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
run
اجرای
runs
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
dry run
اجرای ازمایشی
auto da fe
اجرای رای
test run
اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment
اجرای حکم
machine run
اجرای ماشین
rerun
اجرای مجدد
carry out the obligations
اجرای تعهدات
program execution
اجرای برنامه
parallel run
اجرای موازی
concurrent execution
اجرای همزمان
conduct of fire
اجرای اتش
performance of a contract
اجرای قرارداد
concurrently
اجرای همزمان
administer justice
اجرای عدالت
plan implementation
اجرای برنامه
conduct of fire
اجرای تیراندازی
execution of wills
اجرای وصایا
execution of judgments
اجرای احکام
post strike
بعد از اجرای تک
budget execution
اجرای بودجه
test run
اجرای ازماینده
use
اجرای چیزی
ground work
اجرای فن در خاک
uses
اجرای چیزی
administration of justice
اجرای عدالت
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
war game
اجرای بازی جنگ
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
check
اجرای خشک یک برنامه
task force
نیروی اجرای عملیات
wargaming
اجرای بازی جنگ
task forces
نیروی اجرای عملیات
by the number
اجرای فرمان با شماره
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
multi tasking
اجرای چندین کار
concept of operations
روش اجرای عملیات
desks
اجرای خشک برنامه
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
final process
دستور اجرای حکم
technique
روش یا فن اجرای کار
desk
اجرای خشک برنامه
techniques
روش یا فن اجرای کار
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
multitasking
اجرای چندین کار
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
checks
اجرای خشک یک برنامه
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
self aid
اجرای کمکهای اولیه
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
checked
اجرای خشک یک برنامه
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
task element
عنصر اجرای عملیات
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
launched
اجرای حمله شروع عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
ambuscade
دام محل اجرای کمین
launching
اجرای حمله شروع عملیات
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launch
اجرای حمله شروع عملیات
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
preprocess
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
processor
سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com