Dictiornary-Farsi | ولتاژ موثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
impressed voltage	ولتاژ موثر
useful voltage	ولتاژ موثر


Search result with all words

maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
Other Matches

line voltage	ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
transmissions	که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission	که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
unipolar	که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
voltage regulator	تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero	سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surged	یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge	یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges	یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance	موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically	قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic	سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive	سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
operant	موثر
touching	موثر
affective	موثر
fruity	موثر
fruitiest	موثر
fruitier	موثر
impressive	موثر
punchy	موثر
forceful	موثر
punchiest	موثر
effectual	موثر
moving	موثر
pithy	موثر
efficacious	موثر
lived	موثر
live	موثر
weighty	موثر
weightiest	موثر
weightier	موثر
perficient	موثر
feckful	موثر
forcible	موثر
drastically	موثر
efficient	موثر
punchier	موثر
pivotal	موثر
telling	موثر
drastic	موثر
effective	موثر
climacteric <adj.>	موثر
active	موثر
operational	موثر
affecting	موثر
sledgehammer	ضربت موثر
effective stimulus	محرک موثر
effective span	دهانه موثر
stunt advertising	تبلیغ موثر
effective stress	تنش موثر
driving	موثر رانندگی
sledgehammers	ضربت موثر
effective size	اندازه موثر
effective shear	برش موثر
effective range	برد موثر
effective rainfall	بارندگی موثر
effective address	نشانی موثر
prospective	موثر دراینده
effective address	آدرس موثر
actual water income	اب ورودی موثر
potently	بطورکلی یا موثر
real power	توان موثر
effective radius	شعاع موثر
effective pressure	فشار موثر
effective power	توان موثر
active power	توان موثر
actual output	دبی موثر
effective value	جریان موثر
clear span	دهانه موثر
effective output	خروجی موثر
effective damage	خسارت موثر
effective output	بازداده موثر
effective output	دبی موثر
an active remedy	چاره موثر
effective damage	ضایعات موثر
effective demand	تقاضای موثر
effective diameter	قطر موثر
active component	مولفه موثر
active plate	صفحه موثر
active material	ماده موثر
sensational	احساساتی موثر
sensationally	احساساتی موثر
effective area	سطح موثر
effective capacity	فرفیت موثر
effective field	میدان موثر
effective power	قدرت موثر
effective charge	بار موثر
effective porosity	تخلخل موثر
effective pitch	گام موثر
effective collision	برخورد موثر
effective current	جریان موثر
active current	شدت موثر
active element	مولفه موثر
effective force	نیروی موثر
jessie	آدم نا موثر
mollycoddle	آدم نا موثر
namby-pamby	آدم نا موثر
sissy	آدم نا موثر
wuss(y)	آدم نا موثر
live data	داده موثر
softie/softy	آدم نا موثر
striking	موثر گیرنده
strikingly	موثر گیرنده
wimp	آدم نا موثر
weakling	آدم نا موثر
work out <idiom>	موثر بودن
noneffective	غیر موثر
milquetoast	آدم نا موثر
adequate	موثر بودن
jessy	آدم نا موثر
weenie [Am E]	آدم نا موثر
pussy [Am E]	آدم نا موثر
pantywaist [Am En]	آدم نا موثر
cissy	آدم نا موثر
wet	آدم نا موثر
net head	ارتفاع موثر
weed	آدم نا موثر
inoperative	غیر موثر
ineffective	غیر موثر
effective	عامل موثر
impressiveness	موثر بودن
pathetic	موثر احساساتی
effective treatment	تسویه موثر
wattful current	جریان موثر
effective time	مدت موثر
effective time	زمان موثر
presses	عامل موثر
effective throat	گلوگاه موثر
press	عامل موثر
effective temperature	دمای موثر
effective width	عرض موثر
whiner	آدم نا موثر
forcefully	بطور موثر
sovereign	عالی و موثر
sovereigns	عالی و موثر
pathetically	بطور موثر
penetratingly	بطور موثر
working angle	زاویه موثر
affectingly	بطور موثر
movingly	بطور موثر
impressively	بطور موثر
moanbag	آدم نا موثر
efective	موثر قابل اجرا
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
effective band width	پهنای موثر نوار
rate of yield	نرخ بهره موثر
input resistance	مقاومت موثر اولیه
effective beaten zone	منطقه ضربت موثر
effective grain diameter	قطر موثر دانه
effective atomic number	عدد اتمی موثر
effective habit strength	حد موثر نیرومندی عادت
fire for effect	مرحله تیر موثر
percutaneous	موثر در زیر پوست
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
effective tax system	نظام موثر مالیاتی
effective unit weight	وزن مخصوص موثر
effective reaction potential	حد موثر نیرومندی واکنش
effective wind	مولفه باد موثر
effective through put	توان عملیاتی موثر
effective size of grain	قطر موثر ذرات
effective thickness of a wall	ضخامت موثر دیوار
effective strength	استعداد رزمی موثر
gonadotrophic	موثر درغده جنسی
effective pattern	منطقه اثر موثر
effective input	فرفیت موثر ورودی
effective input admittance	گذرایی موثر ورودی
effective input impedance	ناگذرایی موثر ورودی
effective interest rate	نرخ بهره موثر
effective magnetic field	میدان مغناطیسی موثر
effective magnetic moment	گشتاور مغناطیسی موثر
effective nuclear charge	بار موثر هسته
effective output admittance	گذرایی موثر خروجی
operatively	بطور موثر یا عملی
effective output impedance	ناگذرایی موثر خروجی
effective pattern	منطقه اصابت موثر
effective tax rate	نرخ موثر مالیاتی
active earth pressure	رانش موثر خاک
conductance	مقدارهدایت موثر کندوکتانس
rough and ready <idiom>	زبروخشن ولی موثر
operative	قابل استفاده موثر
operatives	قابل استفاده موثر
valid	دارای اعتبار موثر
effectually	بطور نافع و موثر
efficaciously	بطور نافع و موثر
effectively	بطور موثر یا کارگر
ineffectively	بطور غیر موثر
work	موثر واقع شدن
worked	موثر واقع شدن
ineffectually	بطور غیر موثر
effective resistance	مقدار مقاومت موثر
alternating current resistance	مقدار مقاومت موثر
total effective collision cross section	سطح مقطع موثر کل
cross section	سطح مقطع موثر
resistance to alternating current	مقدار مقاومت موثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
active emf	نیروی برق رانی موثر
take	پذیرفتن موثر واقع شدن
takes	پذیرفتن موثر واقع شدن