Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
customer
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customers
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
Other Matches
custom ROM
مین نیاز مشتری
customised
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
turnkey system
سیستم کامل که طبق نیاز مشتری طراحی شده است و آماده استفاده است
knocked down
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
order book
دفتر سفارشات
due in suspense file
پرونده درخواستهای منتظردریافت معلق
contracts and orders outstanding
پیمانها و درخواستهای انجام نشده
demand frequency
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
caveatemptor
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
client side
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
Zahir-Shahi design
طرح ظهیر شاه
[این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
patron
مشتری
custom
مشتری
bargainee
مشتری
purchaser
مشتری
account
مشتری
vendee
مشتری
evening star
مشتری
customers
مشتری
customer
مشتری
jupiter
مشتری
custom ic
IC مشتری
buyer
مشتری
client
مشتری
buyers
مشتری
purchasers
مشتری
patrons
مشتری
vendees
مشتری ها
shoppers
مشتری ها
purchasers
مشتری ها
buyers
مشتری ها
shopper
مشتری
vendee
مشتری
purchaser
مشتری
clients
مشتری
buyer
مشتری
prospects
مشتری احتمالی
habitue
مشتری مانوس
prospecting
مشتری احتمالی
prospected
مشتری احتمالی
prospect
مشتری احتمالی
John
[American E]
[prostitute's client]
مشتری
[فاحشه ای]
chap
مشتری مرد
Jove
ستاره مشتری
patron
مشتری یا ارباب رجوع
shop lifter
دزد مشتری نما
accost
مشتری جلب کردن
custom software
نرم افزار مشتری
patrons
مشتری یا ارباب رجوع
tout
مشتری جلب کردن
accosted
مشتری جلب کردن
touted
مشتری جلب کردن
customer service technician
تکنسین سرویس مشتری
client server network
شبکه خدمتگزار- مشتری
catch phrase of catchline
شعار جذب مشتری
charge account
حساب بدهی مشتری
touting
مشتری جلب کردن
jovian planets
سیارههای مشتری مانند
accosts
مشتری جلب کردن
accosting
مشتری جلب کردن
touts
مشتری جلب کردن
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
tramp steamer
کشتی که به هرمحلی که مشتری بخواهدسفر میکند
deliverable state
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
patron-driven acquisition
[PDA]
[library]
کسب بر طبق
[درخواست]
مشتری
[کتابخانه]
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
asteroids
سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
asteroid
سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
self selection
انتخاب کالا توسط مشتری خود گزینی
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
custom-built
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
cash-and-carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
demonstration
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
tie-ins
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
demonstrations
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
They have come out with a new gimmick to attract customers .
کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
demo
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
dummies
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
cost absoption
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
contango
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
buyer's option to duble
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
back end server
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
caveatemptor
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
mid user
اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
marketing
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
demand
نیاز
need
نیاز
requirement
نیاز
need
نیاز
needed
نیاز
want
نیاز
requirement
نیاز
needing
نیاز
self sufficing
بی نیاز
self-sufficient
بی نیاز
demanded
نیاز
needless
بی نیاز
demand
نیاز
demands
نیاز
duble option
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
felt need
نیاز هشیار
need gratification
ارضای نیاز
demand
نیاز احتیاج
quasi need
شبه نیاز
demanded
نیاز احتیاج
demands
نیاز احتیاج
manifest need
نیاز اشکار
sweet nothings
راز و نیاز
self explanatory
بی نیاز از توصیف
self-explanatory
بی نیاز از توصیف
agamic
بی نیاز ازتخم نر
structural requirement
نیاز استاتیکی
social need
نیاز اجتماعی
prerequisite
پیش نیاز
self explaining
بی نیاز از توصیف
capital requirement
نیاز سرمایه
self contained
برون بی نیاز
nurturance need
نیاز مهرورزی
prerequisites
پیش نیاز
want
نقصان نیاز
cognizance need
نیاز شناخت
construction need
نیاز سازندگی
wanted
نقصان نیاز
n affiliation
نیاز پیوندجویی
affiliation need
نیاز پیوندجویی
n achievement
نیاز پیشرفت
requirement
مورد نیاز
necessity
نیاز نیازمندی
succorance need
نیاز مهرطلبی
urgency of need
ضرورت نیاز
achievement need
نیاز پیشرفت
self-evident
بی نیاز از اثبات
EFTPOS
ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
defendance need
نیاز خویشتن پایی
deference need
نیاز دنباله روی
demand processing
پردازش بر اساس نیاز
chemical oxygen demand
نیاز شیمیایی اکسیژن
criminal court
راز و نیاز کردن
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
lime requirement
اهک مورد نیاز
dominance need
نیاز سلطه گری
self sufficient
مستغنی بی نیاز از غیر
c.o.d
نیاز شیمیایی به اکسیژن
need press theory
نظریه نیاز- فشار
floor space occupied
فضای مورد نیاز
obviate
رفع نیاز کردن
obviated
رفع نیاز کردن
obviates
رفع نیاز کردن
obviating
رفع نیاز کردن
common goods
کالای مورد نیاز عموم
requiring
نیاز داشتن لازم بودن
requires
نیاز داشتن لازم بودن
required
نیاز داشتن لازم بودن
biological oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
combat essential
مورد نیاز حتمی رزمی
notations
و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand paging
صفحه بندی مورد نیاز
notation
و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
b.o.d
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
require
نیاز داشتن لازم بودن
netblock
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
overproduce
بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
post free
بدون نیاز به تمبر زدن
postfix
و نیاز به کروشه را از بین می برد.
required supply rate
نواخت مهمات مورد نیاز
iam in bad
بسیار نیاز مند هشتم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com