Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
source trait
ویژگی پایه
Other Matches
redundancies
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
attribute
ویژگی
attributes
ویژگی
featured
ویژگی
exclusivity
ویژگی
specification
ویژگی
attributing
ویژگی
property
ویژگی
characteristic
ویژگی
characteristically
ویژگی
trait
ویژگی
traits
ویژگی
featuring
ویژگی
feature
ویژگی
features
ویژگی
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
عرض پایه پهنای پایه
peculiarity
حالت ویژگی
peculiarities
حالت ویژگی
ergic trait
ویژگی پویشی
dynamic trait
ویژگی پویشی
personality trait
ویژگی شخصیت
feature
ویژگی عملکرد
surface trait
ویژگی روساختی
feature of performance
ویژگی عملکرد
membership character
ویژگی عضویت
peronality of laws
ویژگی قانون
faceless
بدون ویژگی
polarities
ویژگی قطبی
polarity
ویژگی قطبی
common trait
ویژگی مشترک
sex linked characteristic
ویژگی وابسته به جنس
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
parameters
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
maintainability
ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
type ahead
ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
end of page halt
ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
decimal
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece
پایه پایه استقرار
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
bourgeois
<adj.>
از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
rat's nest
یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
accumulation
[مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
bionics
مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
historic character
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
Temerchin motife
نگاره تمرچین
[این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
back berm
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
roots
پایه
propping
پایه
root
پایه
head stock
پایه
headstock
پایه
isomer
هم پایه
poles
پایه
pole
پایه
fundamental
پایه
marks
پایه
mark
پایه
equal
هم پایه
equaled
هم پایه
grades
پایه
grade
پایه
groundsel
پایه
equals
هم پایه
equalling
هم پایه
propped
پایه
equaling
هم پایه
bottom
پایه
bottoms
پایه
saddles
پایه
saddled
پایه
sill
پایه
saddle
پایه
outrigger
پایه
sills
پایه
base line
خط پایه
base 0
پایه 01
basal age
سن پایه
pile bent
پایه
abutment
پایه
one legged
یک پایه
unfounded
بی پایه
seat
پایه
platforms
پایه
platform
پایه
equalled
هم پایه
seated
پایه
erections
پایه
erection
پایه
stand
پایه
mountings
پایه
foundation
پایه
seats
پایه
point d'appui
پایه
strut
پایه
cantilever
پایه
footpath
پایه
footpaths
پایه
bridge pier
پایه پل
bipod
دو پایه
degree
پایه
tripod
سه پایه
levels
پایه
levels
هم پایه
levelled
پایه
cantilever bridge
پایه پل
groundwork
پایه
coordinate
هم پایه
compeer
هم پایه
corner stone
پایه
cutwater
پایه پل
feet
پایه
dead load
پایه پل
datum
پایه
datum line
خط پایه
struts
پایه
strutted
پایه
levelled
هم پایه
leveled
پایه
leg
پایه
foot rest
پایه
prop
پایه
jacks
پایه
jack
پایه
pillars
پایه
pillar
پایه
fundament
پایه
probes
پایه
probed
پایه
degrees
پایه
leveled
هم پایه
level
پایه
level
هم پایه
tripods
سه پایه
legs
پایه
andiron
سه پایه
probe
پایه
mounting foot
پایه
piers
پایه پل
pier
پایه
presser foot
پایه
pier
پایه پل
fulcrum
پایه
from within the ranks of
از پایه
spuds
پایه
spud
پایه
trestles
پایه
piers
پایه
buttressed
پایه
buttress
پایه
thallus
پایه
the pier of a bridge
پایه پل
basis
پایه
tressel
سه پایه
tripos
سه پایه
tristylous
سه پایه
trivet
سه پایه
two legged
دو پایه
trestles
سه پایه
trestle
پایه
trestle
سه پایه
pedestal
پایه
sockets
پایه
socket
پایه
loosest
بی پایه
looser
بی پایه
loose
بی پایه
rests
سه پایه
rests
پایه
rest
سه پایه
rest
پایه
stratum
پایه
pedestals
پایه
mounts
پایه
mount
پایه
measure
پایه
ground
پایه
rates
پایه
rate
پایه
three legged
سه پایه
three-legged
سه پایه
column
پایه
radix
پایه
shoes
پایه
sheers
سه پایه
support
پایه
principium
پایه
benchmark
پایه
benchmarks
پایه
bedrock
پایه
shoeing
پایه
shoe
پایه
stanchion
پایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com