Dictiornary-Farsi | پائین رفتن سطح ایستائی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
phreatic decline	پائین رفتن سطح ایستائی


Other Matches

sewsaw	بالا و پائین رفتن
fluctuable	مستعد بالا و پائین رفتن مواج
tide mark	علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
water surface	سطح ایستائی آب
hydrostatic pressure	فشار ایستائی
water tables	سطح ایستائی اب
water table	سطح ایستائی اب
stagnation point	نقطه ایستائی
elastic equilibrium	ایستائی برجهندگی
phreatic fluctuation	نوسانات سطح ایستائی اب
low productivity	بازده پائین
low price	قیمت پائین
falling of the womb	پائین افتادگی
f.of a bed	پائین بستریاتختخواب
juniority	رتبه پائین تر
downwards	بطرف پائین
f.of a page	پائین صفحه
katabatic	پائین اینده
land vi	پائین امدن
To stop being adamant (unyielding).	از خر شیطان پائین آمدن
neap tide	پائین ترین جزر و مد
shift downward	انتقال به سمت پائین
bottom price	پائین ترین قیمت
sewsaw	پس و پیش بالا و پائین
shift downward	حرکت به سمت پائین
light or lighted	پائین امدن واردامدن
falling of the womb	سقوط کردن پائین افتادگی
to reach down	سوی پائین دراز کردن
to d. a hill	از تپه ایی پائین امدن
tax haven	نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax havens	نرخ پائین مالیات پیشنهادی
lower limit [of the integral]	کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
velocity of retreat	سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
To marry below ones station.	با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
low ball	شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
least developed countries	پائین ترین کشورهای در حال توسعه
to haul a ship	بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb>	گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
chyron [American E]	قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
to be unable to hold a candle to somebody <idiom>	در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
aston [British E]	قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third	قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
lee board	تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
liquidity preference theory	براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
filching	کش رفتن
departures	رفتن
snook	کش رفتن
snipped	کش رفتن
snipping	کش رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
fribble	ور رفتن
sinks	ته رفتن
abstract	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
abstracts	کش رفتن
snitching	کش رفتن
departure	رفتن
meddles	ور رفتن
putter	ور رفتن
go over	به ان سو رفتن
mog	رفتن
nim	کش رفتن
gang	رفتن
gangs	رفتن
go off	در رفتن
glom on to	کش رفتن
filch	کش رفتن
make off	در رفتن
hang around	ور رفتن
crawl	رفتن
crawled	رفتن
to peter out	پس رفتن
jauk	ور رفتن
crawls	رفتن
pullback	پس رفتن
snitches	کش رفتن
sink	ته رفتن
short-changing	کش رفتن
recede	پس رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changed	کش رفتن
short-change	کش رفتن
receded	پس رفتن
filches	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snitch	کش رفتن
filched	کش رفتن
pilfer	کش رفتن
putters	ور رفتن
puttering	ور رفتن
puttered	ور رفتن
pilfered	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
receding	پس رفتن
hedges	در رفتن
retract	تو رفتن
go	رفتن
to go to mess	رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to hang back	پس رفتن
goes	رفتن
retracted	تو رفتن
retracting	تو رفتن
retracts	تو رفتن
to go back ward	پس رفتن
to go backward	پس رفتن
to go bang	در رفتن
to break loose	در رفتن
break loose	در رفتن
swipe	کش رفتن
swiped	کش رفتن
swiping	کش رفتن
to whisk away or off	رفتن
bleneh	پس رفتن
to take to ones heels	در رفتن
retires	پس رفتن
retrograde	پس رفتن
shrink	اب رفتن
shrinking	اب رفتن
to run off	در رفتن
to skirt along the coast	رفتن
To go	رفتن
retire	پس رفتن
niggles	ور رفتن
shrinks	اب رفتن
betake	رفتن
to make ones getaway	در رفتن
recedes	پس رفتن
niggle	ور رفتن
to pair off	رفتن
niggled	ور رفتن
to sleep fast	رفتن
snip	کش رفتن
regress	پس رفتن
twiddling	ور رفتن
regressed	پس رفتن
regresses	پس رفتن
regressing	پس رفتن
meddle	ور رفتن
to fall away	پس رفتن
twiddle	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
to fall away	رفتن
meddled	ور رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to do out of	کش رفتن
to do a guy	در رفتن
admitting	رفتن
admits	رفتن
to get over	رفتن از
to get one's monkey up	از جا در رفتن
hedged	در رفتن
hedge	در رفتن
to get away	رفتن
to boil over	سر رفتن
to fall short	کم رفتن
to foot it	رفتن
twiddles	ور رفتن
going	رفتن
to fly off	در رفتن
admit	رفتن
to flow over	سر رفتن
taxies	باتاکسی رفتن
power outage [American]	رفتن برق
toboggans	باسورتمه رفتن
retires	عقب رفتن
toboggan	باسورتمه رفتن
to join the army	به سربازی رفتن
sighting	نشانه رفتن
swaggering	با تکبرراه رفتن
sightings	نشانه رفتن
swaggered	با تکبرراه رفتن
swagger	با تکبرراه رفتن
jutted	پیش رفتن
power failure	رفتن برق
juts	پیش رفتن
taxiing	باتاکسی رفتن
jut	پیش رفتن
power blackout	رفتن برق
blackout	رفتن برق
retire	عقب رفتن
dived	شیرجه رفتن
dived	فرو رفتن
stalk	راه رفتن
tread	راه رفتن
treading	راه رفتن
treads	راه رفتن