English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English Persian
mastectomies پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mastectomy پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
Other Matches
breasts نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breast نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
mammiform پستان مانند بصورت پستان
mammillary پستان مانند بصورت پستان
pneumonectomy قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
mamma پستان
breasts پستان
Milky Way پستان زن
mammilary پستان
mammilliform پستان
breast پستان
sebesten سگ پستان
garget پستان درد
garget اماس پستان
mastoid پستان مانند
full breasted بزرگ پستان
teats نوک پستان
papilla نوک پستان
mastodynia پستان درد
teat نوک پستان
mastitis ورم پستان
bodice پستان بند
bodices پستان بند
bosomy پستان مانند
wean از پستان گرفتن
bra پستان بند
brassieres پستان بند
brassiere پستان بند
bras پستان بند
to suck milk پستان مکیدن
weans از پستان گرفتن
weaned از پستان گرفتن
pap نوک پستان
nipples نوک پستان
mammilate دارای پستان
dug نوک پستان
breast-feeds با پستان شیردادن
mammila نوک پستان
breast-fed با پستان شیردادن
nipple نوک پستان
chesty درشت پستان
mammalgia پستان درد
breast-feed با پستان شیردادن
mammary مربوط به پستان
plumper پستان مصنوعی
mammary gland دژپیه یا غده پستان
bosoms دارای پستان شدن
teats شبیه نوک پستان
breast-feed شیر پستان دادن
breast-feeds شیر پستان دادن
acromastitis اماس نوک پستان
udders پستان گاو و مانند ان
mastodynia پستان مانند پستانی
udder پستان گاو و مانند ان
breast-fed شیر پستان دادن
mastitis اماس غدههای پستان
bosomy دارای پستان برجسته
falsie لایی پستان بند
nipples ازنوک پستان خوردن
mammillate دارای پستان یا پستانک
tits دختریازن نوک پستان
tit دختریازن نوک پستان
nipple ازنوک پستان خوردن
teat شبیه نوک پستان
bosom دارای پستان شدن
pap هر چیزی شبیه نوک پستان
mammilary دارای برامدگیهای پستان مانند
mammila اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
falsie پارچه یالاستیکی که بشکل پستان ساخته اند و درپستان بند کارمیرود
tear down پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
harvest حاصل درو کردن وبرداشتن
harvested حاصل درو کردن وبرداشتن
harvests حاصل درو کردن وبرداشتن
analyzes پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses پاره پاره کردن تشریح کردن
to pick to piece پاره پاره کردن
scalpels پاره پاره کردن
to part in pieces پاره پاره کردن
analyze پاره پاره کردن
to cut to pieces پاره پاره کردن
scalpel پاره پاره کردن
tearoff پاره پاره کردن
pick to pieces پاره پاره کردن
to tear to pieces پاره پاره کردن
tatter پاره پاره کردن
tatter لباس پاره پاره ژنده پوش
pneumectomy عمل جراحی وبرداشتن نسج ریه
slat پاره پاره شدن چادر
slats پاره پاره شدن چادر
cuts پاره کردن
cut پاره کردن
rips پاره کردن
break پاره کردن
lancinate پاره کردن
tears پاره کردن
tear پاره کردن
divulsion پاره کردن
ripped پاره کردن
tear up پاره کردن
dilacerate پاره کردن
lacerating پاره کردن
lacerates پاره کردن
lay open پاره کردن
breaks پاره کردن
rend پاره کردن
lacerate پاره کردن
rip پاره کردن
to cut down پاره کردن
rending پاره کردن
rends پاره کردن
tripartition سه قسمتی کردن
tear up <idiom> (پاره کردن)ریزریزکردن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
gastrotomy پاره کردن شکم
overwear پاره ومندرس کردن
shredding پاره کردن باریک بریدن
shredded پاره کردن باریک بریدن
shred پاره کردن باریک بریدن
shreds پاره کردن باریک بریدن
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
shredder پاره پاره کننده
shredders پاره پاره کننده
to interrupt a friendship رشته دوستی را با کسی پاره کردن
flushes خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushing خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
fat bits بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
flush خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
evisceration عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
cesarean زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
brinelling دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
mangle پاره کردن خرد کردن
mangling پاره کردن خرد کردن
mangles پاره کردن خرد کردن
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
spooling یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
perforations خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
shred پاره
scrapped پاره
scrappier پاره پاره
fragmentary پاره پاره
duds پاره
scrap پاره
tatters پاره
scrappiest پاره پاره
fragment پاره
fragmenting پاره
members پاره
member پاره
fragments پاره
scrappy پاره پاره
shredded پاره
shredding پاره
shreds پاره
scraps پاره
scrapping پاره
the golden پاره
isomer هم پاره
in rags پاره
peaked line خط پاره پاره
raggle پاره
mammock پاره
bit پاره
out at elbows پاره
bits پاره
scappy پاره پاره
framentary پاره پاره
piece پاره
pieces پاره
isomerous هم پاره
line segment پاره خط
part پاره
triploidy سه قسمتی
triplex سه قسمتی
portion قسمتی
portions قسمتی
partite قسمتی
partial fraction پاره کسر
caruncle گوشت پاره
broken bricks پاره اجر
ballast پاره سنگ
partial function پاره تابع
bits پاره خبر
partial sum پاره مجموعه
case shot چار پاره
partially ordered پاره مرتب
bit پاره خبر
brickbat پاره اجر
shards پاره سفال
lacerable پاره شدنی
lancination پاره سازی
part time پاره وقت
part-time پاره وقت
look before your leap پاره نکن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com