Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
To trample upon justice. To be unfair.
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
Other Matches
paddles
پاروی کوتاه
fid
پاروی چوبی
sweeps
پاروی بلند
paddled
پاروی کوتاه
paddle
پاروی کوتاه
marlinspike
پاروی فلزی
paddling
پاروی کوتاه
double p
پاروی دوسر
sculls
پاروی کنار قایق
sculls
پاروی عقب کشتی
scull
پاروی عقب کشتی
sculled
پاروی کنار قایق
scull
پاروی کنار قایق
sculled
پاروی عقب کشتی
paddling
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
swan scale
تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
bindings
وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
binding
وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
fix
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
insert
گذاشتن جاسازی کردن
deposits
: ته نشین کردن گذاشتن
lay down
فدا کردن گذاشتن
deposit
: ته نشین کردن گذاشتن
have
صرف کردن گذاشتن
inserts
گذاشتن جاسازی کردن
lodge
گذاشتن تسلیم کردن
inserting
گذاشتن جاسازی کردن
lodged
گذاشتن تسلیم کردن
cut
عبور کردن گذاشتن
cuts
عبور کردن گذاشتن
stead
گذاشتن حمایت کردن
lodges
گذاشتن تسلیم کردن
having
صرف کردن گذاشتن
inserting
داخل کردن در میان گذاشتن
to hang up
معطل کردن مسکوت گذاشتن
dumfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
applies
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
dumbfound
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
auctions
حراج کردن بمزایده گذاشتن
inserts
داخل کردن در میان گذاشتن
insets
افزودن اضافه کردن گذاشتن
inset
افزودن اضافه کردن گذاشتن
deteriorates
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorated
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorate
خراب کردن روبزوال گذاشتن
rat race
<idiom>
رها کردن ،تنها گذاشتن
auction
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned
حراج کردن بمزایده گذاشتن
deteriorating
خراب کردن روبزوال گذاشتن
auctioning
حراج کردن بمزایده گذاشتن
apply
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
applying
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to shut up
حبس کردن درصندوق گذاشتن
wads
کپه کردن لایی گذاشتن
arrange
قرار گذاشتن سازمند کردن
accumulates
روی هم گذاشتن متراکم کردن
to put together
بکب کردن پیش هم گذاشتن
accumulating
روی هم گذاشتن متراکم کردن
arranged
قرار گذاشتن سازمند کردن
to put a way childish
صرف کردن گرو گذاشتن
heed
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeded
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
arranges
قرار گذاشتن سازمند کردن
heeds
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
accumulate
روی هم گذاشتن متراکم کردن
arranging
قرار گذاشتن سازمند کردن
in
:درمیان گذاشتن جمع کردن
in-
:درمیان گذاشتن جمع کردن
louse
شپش گذاشتن شپشه کردن
wad
کپه کردن لایی گذاشتن
deposit
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deposits
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
swindle
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirts
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
emplacement
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to part the hair
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindles
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
to soak out the salt of
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cook up
<idiom>
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
affect
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
reefknot
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
putting
گذاشتن
inculcating
پا گذاشتن
loads
گذاشتن
apostrophize
گذاشتن
load
گذاشتن
infiltrating
گذاشتن
ti turn in
تو گذاشتن
to take in
تو گذاشتن
placements
گذاشتن
infiltrate
گذاشتن
infiltrated
گذاشتن
infiltrates
گذاشتن
puts
گذاشتن
put
گذاشتن
places
گذاشتن
to pickle a rod for
گذاشتن
leaving
گذاشتن
place
گذاشتن
leave
گذاشتن
lays
گذاشتن
lay
گذاشتن
misplace
جا گذاشتن
to run in
تو گذاشتن
to lay it on with a trowel
گذاشتن
To be gettingh on in years.
پا به سن گذاشتن
inculcate
پا گذاشتن
getting on in years
پا به سن گذاشتن
inculcated
پا گذاشتن
inculcates
پا گذاشتن
teasing
سر به سر گذاشتن
mislaying
جا گذاشتن
go on
<idiom>
گذاشتن
take in
تو گذاشتن
question answer
در صف گذاشتن
letting
گذاشتن
mislays
جا گذاشتن
run home
جا گذاشتن
lets
گذاشتن
placing
گذاشتن
let
گذاشتن
to trample on
گذاشتن
mislaid
جا گذاشتن
mislay
جا گذاشتن
placement
گذاشتن
border
لبه گذاشتن
border
حاشیه گذاشتن
mortgages
گرو گذاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
bordered
لبه گذاشتن
to spin yarns
صفحه گذاشتن
shelf
کنار گذاشتن
bordered
حاشیه گذاشتن
to beat back
عقب گذاشتن
bordering
حاشیه گذاشتن
bordering
لبه گذاشتن
filed
صف درپرونده گذاشتن
scale
مقیاس گذاشتن
fix
کار گذاشتن
overlay
جای گذاشتن
embeds
کار گذاشتن
to leave a margin
حاشیه گذاشتن
lagvt
سرپوش گذاشتن
lay
کار گذاشتن
to leave off
کنار گذاشتن
embed
کار گذاشتن
fixes
کار گذاشتن
lays
کار گذاشتن
to lay it on with a trowel
کار گذاشتن
mortgaging
گرو گذاشتن
to put to contract
بمناقصه گذاشتن
benches
نیمکت گذاشتن
suspend
مسکوت گذاشتن
suspending
مسکوت گذاشتن
suspends
مسکوت گذاشتن
installs
کار گذاشتن
installing
کار گذاشتن
queue
در صف گذاشتن در صف ایستادن
lacevi
یراق گذاشتن
queued
در صف گذاشتن در صف ایستادن
queueing
در صف گذاشتن در صف ایستادن
point
نوک گذاشتن
queues
در صف گذاشتن در صف ایستادن
trace
اثر گذاشتن
set down
بزمین گذاشتن
mouths
در دهان گذاشتن
to call for tenders
بمناقصه گذاشتن
pad
لایی گذاشتن
mouthing
در دهان گذاشتن
mouthed
در دهان گذاشتن
mouth
در دهان گذاشتن
lay away
کنار گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com