English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
To trample upon justice. To be unfair. پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
Other Matches
paddles پاروی کوتاه
fid پاروی چوبی
sweeps پاروی بلند
paddled پاروی کوتاه
paddle پاروی کوتاه
marlinspike پاروی فلزی
paddling پاروی کوتاه
double p پاروی دوسر
sculls پاروی کنار قایق
sculls پاروی عقب کشتی
scull پاروی عقب کشتی
sculled پاروی کنار قایق
scull پاروی کنار قایق
sculled پاروی عقب کشتی
paddling پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
swan scale تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
bindings وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
binding وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
fix کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
insert گذاشتن جاسازی کردن
deposits : ته نشین کردن گذاشتن
lay down فدا کردن گذاشتن
deposit : ته نشین کردن گذاشتن
have صرف کردن گذاشتن
inserts گذاشتن جاسازی کردن
lodge گذاشتن تسلیم کردن
inserting گذاشتن جاسازی کردن
lodged گذاشتن تسلیم کردن
cut عبور کردن گذاشتن
cuts عبور کردن گذاشتن
stead گذاشتن حمایت کردن
lodges گذاشتن تسلیم کردن
having صرف کردن گذاشتن
inserting داخل کردن در میان گذاشتن
to hang up معطل کردن مسکوت گذاشتن
dumfound متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
applies تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
dumbfound متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
auctions حراج کردن بمزایده گذاشتن
inserts داخل کردن در میان گذاشتن
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
deteriorates خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorated خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorate خراب کردن روبزوال گذاشتن
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
auction حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned حراج کردن بمزایده گذاشتن
deteriorating خراب کردن روبزوال گذاشتن
auctioning حراج کردن بمزایده گذاشتن
apply تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
insert داخل کردن در میان گذاشتن
applying تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to shut up حبس کردن درصندوق گذاشتن
wads کپه کردن لایی گذاشتن
arrange قرار گذاشتن سازمند کردن
accumulates روی هم گذاشتن متراکم کردن
to put together بکب کردن پیش هم گذاشتن
accumulating روی هم گذاشتن متراکم کردن
arranged قرار گذاشتن سازمند کردن
to put a way childish صرف کردن گرو گذاشتن
heed محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeded محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding محل گذاشتن به ملاحظه کردن
arranges قرار گذاشتن سازمند کردن
heeds محل گذاشتن به ملاحظه کردن
accumulate روی هم گذاشتن متراکم کردن
arranging قرار گذاشتن سازمند کردن
in :درمیان گذاشتن جمع کردن
in- :درمیان گذاشتن جمع کردن
louse شپش گذاشتن شپشه کردن
wad کپه کردن لایی گذاشتن
deposit ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deposits ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
swindle کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirts دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirt دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
emplacement پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to part the hair فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindles کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
to soak out the salt of توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
emplace جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cook up <idiom> اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
affect لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
reefknot گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
stake شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
stakes شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
corner گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
putting گذاشتن
inculcating پا گذاشتن
loads گذاشتن
apostrophize گذاشتن
load گذاشتن
infiltrating گذاشتن
ti turn in تو گذاشتن
to take in تو گذاشتن
placements گذاشتن
infiltrate گذاشتن
infiltrated گذاشتن
infiltrates گذاشتن
puts گذاشتن
put گذاشتن
places گذاشتن
to pickle a rod for گذاشتن
leaving گذاشتن
place گذاشتن
leave گذاشتن
lays گذاشتن
lay گذاشتن
misplace جا گذاشتن
to run in تو گذاشتن
to lay it on with a trowel گذاشتن
To be gettingh on in years. پا به سن گذاشتن
inculcate پا گذاشتن
getting on in years پا به سن گذاشتن
inculcated پا گذاشتن
inculcates پا گذاشتن
teasing سر به سر گذاشتن
mislaying جا گذاشتن
go on <idiom> گذاشتن
take in تو گذاشتن
question answer در صف گذاشتن
letting گذاشتن
mislays جا گذاشتن
run home جا گذاشتن
lets گذاشتن
placing گذاشتن
let گذاشتن
to trample on گذاشتن
mislaid جا گذاشتن
mislay جا گذاشتن
placement گذاشتن
border لبه گذاشتن
border حاشیه گذاشتن
mortgages گرو گذاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
bordered لبه گذاشتن
to spin yarns صفحه گذاشتن
shelf کنار گذاشتن
bordered حاشیه گذاشتن
to beat back عقب گذاشتن
bordering حاشیه گذاشتن
bordering لبه گذاشتن
filed صف درپرونده گذاشتن
scale مقیاس گذاشتن
fix کار گذاشتن
overlay جای گذاشتن
embeds کار گذاشتن
to leave a margin حاشیه گذاشتن
lagvt سرپوش گذاشتن
lay کار گذاشتن
to leave off کنار گذاشتن
embed کار گذاشتن
fixes کار گذاشتن
lays کار گذاشتن
to lay it on with a trowel کار گذاشتن
mortgaging گرو گذاشتن
to put to contract بمناقصه گذاشتن
benches نیمکت گذاشتن
suspend مسکوت گذاشتن
suspending مسکوت گذاشتن
suspends مسکوت گذاشتن
installs کار گذاشتن
installing کار گذاشتن
queue در صف گذاشتن در صف ایستادن
lacevi یراق گذاشتن
queued در صف گذاشتن در صف ایستادن
queueing در صف گذاشتن در صف ایستادن
point نوک گذاشتن
queues در صف گذاشتن در صف ایستادن
trace اثر گذاشتن
set down بزمین گذاشتن
mouths در دهان گذاشتن
to call for tenders بمناقصه گذاشتن
pad لایی گذاشتن
mouthing در دهان گذاشتن
mouthed در دهان گذاشتن
mouth در دهان گذاشتن
lay away کنار گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com