Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
silkaline
پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
Other Matches
tulle
پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
messaline
پارچه نرم ولطیف ابریشمی ابریشمی
sarcenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
silk cloth
پارچه ابریشمی
silk
پارچه ابریشمی
chiffon
نوعی پارچه ابریشمی
tie silk
پارچه ابریشمی کراواتی
doily
نوعی پارچه ابریشمی
doilies
نوعی پارچه ابریشمی
mantua
نوعی پارچه ابریشمی
brocade
پارچه ابریشمی گل برجسته
ninon
پارچه نرم و مواج ابریشمی
tiffany
پارچه توری ابریشمی نازک
samite
پارچه زربفت ابریشمی سنگین
shantung
پارچه ابریشمی خشن چینی
grosgrain
پارچه ابریشمی خیلی محکم وکلفت
surah
نوعی پارچه ابریشمی زنانه ابریشم مصنوعی
silk hat
کلاه بلند ابریشمی مخصوص مواقع رسمی
lampas
کام اماس کام دهان اسب یکجور پارچه ابریشمی گلدار
paduasoy
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
shook
روکش چوب مخصوص جعبه یا مبل وغیره
woodprint
کلیشه یا قالب چوبی مخصوص قلمکار وغیره
talking books
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
scrim
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
glove compartments
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
glove compartment
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
pushpin
سنجاق سرگرد مخصوص نصب روی نقشه وغیره
fob
فریب دادن جیب جلیقه مخصوص ساعت وغیره
canvas
کرباس پارچه مخصوص نقاشی
canvases
کرباس پارچه مخصوص نقاشی
dimity
دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
garbed in silk
جامه ابریشمی پوشیده ملبس بجامه ابریشمی
kier
یا پاتیل مخصوص جوشاندن پارچه وسفیدکردن ان
cerement
پارچه مومیایی مخصوص کفن اموات
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
lotions
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotion
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
fuller's earth
نوعی خاک رس مخصوص لکه گیری پارچه
stockinet
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
tailor's chalk
گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
moquette
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
stockinette
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
shagreen
چرم دان دان نوعی پارچه ابریشمی دان دان
spatula
مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
spatulas
مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
wire cloth
تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
biased fabric
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
tartan
یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvas
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvases
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
membranaceous
دارای غشاء پرده پرده غشایی
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
sericeous
ابریشمی
condoms
ابریشمی
silken
ابریشمی
silky
ابریشمی
sericate
ابریشمی
condom
ابریشمی
silk tasseled
گل ابریشمی
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
organzine
قیطان ابریشمی
silk pile
خامه ابریشمی
silk
لباس ابریشمی
silk stocking
جوراب ابریشمی
levantine
یکجورپارچه ابریشمی
silkiness
خاصیت ابریشمی
grogram
صوف ابریشمی
silk pile
پرز ابریشمی
floss
پنبه ابریشمی
tone and semitone
پرده ونیم پرده
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
shiner
ستاره کلاه ابریشمی
to garb oneself in silk
جامه ابریشمی پوشیدن
velveteen
مخمل نخی یا ابریشمی
to rustle in silks
جامه ابریشمی پوشیدن
cotton or silk velvet
مخمل نخی یا ابریشمی
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
double silk covered
سیم با دو روکش ابریشمی
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
d.s.c.
سیم با دو روکش ابریشمی
silk manufactures of home
کالاهای ابریشمی ساخت میهن
bobbinet
نوعی توری نخی یا ابریشمی
rubber
ابریشمی یا کاپوت مالنده یاساینده
rubbers
ابریشمی یا کاپوت مالنده یاساینده
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
scarfs
حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
near silk
ابریشمی که نزدیک بابریشم اصل است
scarf
حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
kapok
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
raw silk
ابریشم خام
[ابریشمی که صمغ آن گرفته نشده است.]
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
shot silk
ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
malines
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
waste silk
ابریشم گجین
[ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
et cetera
وغیره
etcaetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
piled
پرزقالی وغیره
snap
قفلکیف وغیره
dale
خلیج وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
dales
خلیج وغیره
pile
پرزقالی وغیره
sheeting
ملافه وغیره
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
dollops
دسته علف وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
shell
پوست فندق وغیره
vases
گلدان نقره وغیره
vase
گلدان نقره وغیره
clop
لنگی اسب وغیره
tube
لوله خمیرریش وغیره
dower
لانه خرگوش وغیره
frontlet
پیشانی اسب وغیره
seance
جلسه احضارارواح وغیره
propeller
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
shells
پوست فندق وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
tubes
لوله خمیرریش وغیره
coronal
هاله خورشید وغیره
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
dollop
دسته علف وغیره
ratoon
نهال موز وغیره
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
trap
زانویی مستراح وغیره
propellor
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
sashes
حمایل نظامی وغیره
snouts
لوله کتری وغیره
sash
حمایل نظامی وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
curlicue
تزئینات خطاطی وغیره
subsidence
تخفیف درد وغیره
coronel
هاله خورشید وغیره
dossal
پشتی صندلی وغیره
snout
لوله کتری وغیره
furnaces
تون حمام وغیره
coequal
درشان ومقام وغیره
furnace
تون حمام وغیره
hob
با دندانه ماشین وغیره بریدن
hobs
با دندانه ماشین وغیره بریدن
choreography
رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
tailpiece
ارایش ته فصل کتاب وغیره
sick berth
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
loge
جای ویژه در تاتر وغیره
horologe
ساعت مچی ودیواری وغیره
barn
انبار کاه و جو وکنف وغیره
blear
تاری حاصل از اشک وغیره
closures
دریچه درب بطری وغیره
To be decorated .
نشان گرفتن ( مدال وغیره )
speedup
ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
closure
دریچه درب بطری وغیره
spinule
خارهای ریز چرخ وغیره
sick bays
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
hides
پوست خام گاووگوسفند وغیره
stancher
بند اور خون وغیره
tank farm
محوطه مخازن نفت وغیره
hide
پوست خام گاووگوسفند وغیره
barns
انبار کاه و جو وکنف وغیره
sick bay
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
The kI'lled and the wounded.
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
floats
بستنی مخلوط با شربت وغیره
eversion
برگرداندن پلک چشم وغیره
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
My hair stood on end .
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
To hit a wining streak.
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
skyrocketing
ازدیاد سریع قیمت وغیره
Known and unknown .
معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
To turn over the pages .
ورق زدن ( کتاب وغیره )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com