Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
brocade
پارچه ابریشمی گل برجسته
Other Matches
messaline
پارچه نرم ولطیف ابریشمی ابریشمی
sarsenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarcenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
silk cloth
پارچه ابریشمی
silk
پارچه ابریشمی
tie silk
پارچه ابریشمی کراواتی
mantua
نوعی پارچه ابریشمی
doily
نوعی پارچه ابریشمی
doilies
نوعی پارچه ابریشمی
chiffon
نوعی پارچه ابریشمی
samite
پارچه زربفت ابریشمی سنگین
tiffany
پارچه توری ابریشمی نازک
shantung
پارچه ابریشمی خشن چینی
ninon
پارچه نرم و مواج ابریشمی
grosgrain
پارچه ابریشمی خیلی محکم وکلفت
surah
نوعی پارچه ابریشمی زنانه ابریشم مصنوعی
silkaline
پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
tulle
پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
lampas
کام اماس کام دهان اسب یکجور پارچه ابریشمی گلدار
paduasoy
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
souffle
خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
soufflTs
خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
souffles
خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
garbed in silk
جامه ابریشمی پوشیده ملبس بجامه ابریشمی
plisse
طرح پارچه برجسته چین خورده چین پلیسه
shagreen
چرم دان دان نوعی پارچه ابریشمی دان دان
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
biased fabric
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
canvas
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvases
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan
یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
condoms
ابریشمی
condom
ابریشمی
sericate
ابریشمی
sericeous
ابریشمی
silky
ابریشمی
silk tasseled
گل ابریشمی
silken
ابریشمی
silk pile
خامه ابریشمی
silk pile
پرز ابریشمی
floss
پنبه ابریشمی
silk stocking
جوراب ابریشمی
levantine
یکجورپارچه ابریشمی
silk
لباس ابریشمی
organzine
قیطان ابریشمی
silkiness
خاصیت ابریشمی
grogram
صوف ابریشمی
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
double silk covered
سیم با دو روکش ابریشمی
velveteen
مخمل نخی یا ابریشمی
cotton or silk velvet
مخمل نخی یا ابریشمی
d.s.c.
سیم با دو روکش ابریشمی
shiner
ستاره کلاه ابریشمی
to rustle in silks
جامه ابریشمی پوشیدن
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
to garb oneself in silk
جامه ابریشمی پوشیدن
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
bobbinet
نوعی توری نخی یا ابریشمی
silk manufactures of home
کالاهای ابریشمی ساخت میهن
rubber
ابریشمی یا کاپوت مالنده یاساینده
rubbers
ابریشمی یا کاپوت مالنده یاساینده
near silk
ابریشمی که نزدیک بابریشم اصل است
scarf
حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
scarfs
حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
kapok
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
silk hat
کلاه بلند ابریشمی مخصوص مواقع رسمی
raw silk
ابریشم خام
[ابریشمی که صمغ آن گرفته نشده است.]
shot silk
ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
malines
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
waste silk
ابریشم گجین
[ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
outstandingly
برجسته
distinguished
برجسته
stereometric
خط برجسته
stereometric
برجسته
relievo
برجسته
torose
برجسته
eminent
برجسته
outstanding
برجسته
rilievo
برجسته
prominent
برجسته
starring
برجسته
staring
برجسته
salient
برجسته
ridged
برجسته
noted
برجسته
illustrated
برجسته
crowned
برجسته
illustrious
برجسته
overriding
برجسته
laureate
برجسته
predominant
برجسته
of d.
برجسته
strikingly
برجسته
convex
برجسته
pre-eminent
برجسته
prime
برجسته
illustrous
برجسته
conspicuous
برجسته
masterwork
برجسته
raised
برجسته
dominant
برجسته
striking
برجسته
par excellence
برجسته
mainlining
برجسته
cordon bleu
برجسته
relief emboss
برجسته
prosilient
برجسته
primes
برجسته
pre eminent
برجسته
kenspeckle
برجسته
mainline
برجسته
mainlined
برجسته
primed
برجسته
mainlines
برجسته
in relief
برجسته
bas-reliefs
نقش کم برجسته
humdinger
تفوق برجسته
premiering
هنرپیشه برجسته
bas-relief
برجسته کوتاه
humdingers
تفوق برجسته
in relief
بطور برجسته
bas-relief
نقش کم برجسته
bas-reliefs
برجسته کوتاه
premiered
هنرپیشه برجسته
aegicranium
آذین برجسته سر
premieres
هنرپیشه برجسته
bas relief
نقش کم برجسته
fash butt welding
جوش برجسته
exaggerated stereoscopy
برجسته بین
front face
سطح برجسته
distinguished
برجسته مهم
embossed alphabet
الفبای برجسته
emboss
برجسته کردن
egregious
برجسته نمایان
mezzo relief
نیم برجسته
predominantly
بطور برجسته
poet laureate
شاعر برجسته
stand out
برجسته بودن
high relief
نقوش برجسته
illustriously
برجسته وار
contour map
نقشه برجسته
bas relief
برجسته کوتاه
half relief
نیم برجسته
stand out
برجسته عالی
acrography
گچ کاری برجسته
bosses
ارباب برجسته
bossed
ارباب برجسته
boss
ارباب برجسته
notbility
شخص برجسته
topography
برجسته نگاری
drop shadow
سایه برجسته
palmy
برجسته کامیاب
piece de resistance
فقره برجسته
salient pole
قطب برجسته
saleintiant
برجسته چشمگیر
saleint
برجسته چشمگیر
relievo
برجسته کاری
projection welding
جوش برجسته
relief map
نقشه برجسته
bossing
ارباب برجسته
effigy
تصویر برجسته
smatt
برجسته زیرکانه
laureatel
شاعر برجسته
magnific
معروف برجسته
basso relief
برجسته کوتاه
bas relif
نقش کم برجسته
anaglyph
تزئینات برجسته
anaglyph
حجاری برجسته
alto relievo
برجسته بلند
relief emboss
نقشه برجسته
signally
بطور برجسته
signalize
برجسته کردن
mezzo rillievo
نیم برجسته
embossed
برجسته شده
effigies
تصویر برجسته
raised shoulder
شانه برجسته
tyupical
نوبهای برجسته
swelled
برجسته شیک
swells
برجسته شیک
projects
برجسته بودن
to make one's mark
برجسته شدن
projected
برجسته بودن
project
برجسته بودن
eminently
بطور برجسته
premiere
هنرپیشه برجسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com