Dictiornary-Farsi | پاسخگو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 20 (3 milliseconds)
English	Persian
respondent	پاسخگو
respondents	پاسخگو
responder	پاسخگو
responsible <adj.>	پاسخگو
in charge <adj.>	پاسخگو


Other Matches

to be in charge [to have the say] [to be top dog] <idiom>	پاسخگو بودن
to call the shots [to be the king of the castle] <idiom>	پاسخگو بودن
doctor in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
physician in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
to act [as somebody]	پاسخگو بودن [برای]
to have no say [in that matter]	پاسخگو نبودن [در این قضیه]
Whom should I address?	چه کسی فرد پاسخگو من است؟
answer	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answers	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answering	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answered	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
precinct [American E]	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district	ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]