English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (22 milliseconds)
English Persian
rejoinder پاسخ دفاعی دادن
rejoinders پاسخ دفاعی دادن
rejoin پاسخ دفاعی دادن
rejoined پاسخ دفاعی دادن
rejoining پاسخ دفاعی دادن
rejoins پاسخ دفاعی دادن
Other Matches
rejoinder پاسخ دفاعی
rejoinders پاسخ دفاعی
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
strong point پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
answer : پاسخ دادن
rejoins پاسخ دادن
responds پاسخ دادن
responded پاسخ دادن
answered : پاسخ دادن
to make a response پاسخ دادن
rejoining پاسخ دادن
rejoin پاسخ دادن
rejoined پاسخ دادن
respond پاسخ دادن
answers : پاسخ دادن
answering : پاسخ دادن
to fail to provide an answer درماندن در دادن پاسخ
return a negative پاسخ منفی دادن
to answer in the a پاسخ مثبت دادن
replying پاسخ دادن جواب کتبی
reply پاسخ دادن جواب کتبی
replied پاسخ دادن جواب کتبی
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
replies پاسخ دادن جواب کتبی
to beg the question در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
replying پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
reply پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
to respond to blackmail [a threat] پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
replies پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
replied پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
answered پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
responded پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responds پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
answering پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
respond پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
inquiries ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiry ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
defensive دفاعی
apologetic دفاعی
defensive line خط دفاعی
backfield خط دفاعی
vindicative دفاعی
zones منطقه دفاعی
defense base پایگاه دفاعی
defensive fire اتش دفاعی
defense information اطلاعات دفاعی
mixer نوعی خط دفاعی
defensive league اتحادیه دفاعی
mixers نوعی خط دفاعی
blue line خط دفاعی هاکی
backcourt نیمه دفاعی
defensive war جنگ دفاعی
five man line خط دفاعی 5 نفره
defensive league اتحاد دفاعی
defense mechanism مکانیسم دفاعی
defense position موضع دفاعی
stack the defence ارایش دفاعی
covers بازی دفاعی
defence mechanism مکانیزم دفاعی
preventive war نبرد دفاعی
cover بازی دفاعی
agger پشته ی دفاعی
defence mechanisms مکانیزم دفاعی
odd front خط دفاعی 4 نفره
defensively حالت دفاعی
coverings بازی دفاعی
zone منطقه دفاعی
cross block سد کردن خط دفاعی از کنار
bump and go نوعی مانور دفاعی
bump and run نوعی مانور دفاعی
bangoe gei تکنیک دفاعی تکواندو
back judge داور در محوطه دفاعی
sandbag ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagged ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagging ایجاداستحکامات دفاعی کردن
protective cover جان پناه دفاعی
switch position موضع رابط دفاعی
decompensation فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
defense articles اماد و تجهیزات دفاعی
Cashel [استحکامات دفاعی ایرلندی]
palest حصار دفاعی دفاع
paler حصار دفاعی دفاع
cover-ups در لاک دفاعی فرورفتن
defensiveness حالت دفاعی داشتن
defensive wrestler کشتی گیر دفاعی
cover-up در لاک دفاعی فرورفتن
defensive player شطرنج باز دفاعی
cover up در لاک دفاعی فرورفتن
switch position موضع دفاعی بینابین
first defense gun جلوترین تیربار دفاعی
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
pale حصار دفاعی دفاع
sandbags ایجاداستحکامات دفاعی کردن
guards حالت دفاعی شمشیرباز
press تاکتیک دفاعی فشرده
guarding حالت دفاعی شمشیرباز
apologist نویسندهء رسالهء دفاعی
presses تاکتیک دفاعی فشرده
guard حالت دفاعی شمشیرباز
apologists نویسندهء رسالهء دفاعی
defensive منطقه دفاعی شامل دروازه
corral دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corrals دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralling دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
integrated defense پدافند ازمناطق توام دفاعی
parry حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parries حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
prevent defence جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
special pleader متخصص تهیه لوایح دفاعی
parried حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parrying حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
seam نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
chevaux de fries [ترتیب دفاعی مانع های تیز]
seams نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
formation برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
defenceman مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
take guard وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
redoubt موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
peace dividend ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
declare پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declares پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
special pleading علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
declaring پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
defense emergency مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
plea in abatement دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
answer پاسخ
in reply to در پاسخ
answered پاسخ
answering پاسخ
in answer to در پاسخ به
answers پاسخ
replication پاسخ
responsions پاسخ
respond پاسخ
replying پاسخ
reply پاسخ
replies پاسخ
rebutter پاسخ رد
responded پاسخ
responds پاسخ
replied پاسخ
reaction [answer, commentary] پاسخ
no : پاسخ نه
statement پاسخ
response [commentary] پاسخ
representation [statement] پاسخ
counterplea پاسخ رد
responses پاسخ
negative reply پاسخ رد
answerback در پاسخ
item of written comment پاسخ
response پاسخ
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
running rate اهنگ پاسخ
answerback پاسخ برگشتی
original response پاسخ ابتکاری
answerable پاسخ دار
pleas پاسخ دعوی
distal response پاسخ دوربرد
come up with <idiom> یافتن پاسخ
answering : جواب پاسخ
conditioned response پاسخ شرطی
answers : جواب پاسخ
anticipatory response پاسخ انتظاری
discriminatory response پاسخ افتراقی
to definitive answer پاسخ قطعی
right answer پاسخ درست
correct response پاسخ درست
popular response پاسخ رایج
position response پاسخ مکانی
content response پاسخ محتوایی
consummatory response پاسخ پایانی
preparatory response پاسخ مقدماتی
whole response پاسخ کلی
response generalization تعمیم پاسخ
response intensity شدت پاسخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com