English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (10 milliseconds)
English Persian
tea bag پاکت محتوی چای فوری
tea bags پاکت محتوی چای فوری
Other Matches
pack box پاکت
cover پاکت
coverings پاکت
covers پاکت
envelopes پاکت
envelope پاکت
disk envelope پاکت دیسک
superscription عنوان روی پاکت
registry jacket پاکت مخصوص نامههای سفارشی
pocket پاکت تشکیل کیسه در بدن
pockets پاکت تشکیل کیسه در بدن
address an envelope آدرس روی پاکت نوشتن
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
to address نشانه گیرنده را روی پاکت گذاشتن
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
envelope چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس روی پاکت نامه
envelopes چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس روی پاکت نامه
envelope وسیله جانبی مخصوص به چاپگربرای چاپ یک پاکت نامه ونه یک ورق کاغذ
envelopes وسیله جانبی مخصوص به چاپگربرای چاپ یک پاکت نامه ونه یک ورق کاغذ
stationery شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
content محتوی
containers محتوی
container محتوی
contents محتوی
contenting محتوی
filler محتوی
hydrous محتوی اب
fillers محتوی
criteria محتوی
bottle محتوی یک بطری
contained محتوی بودن
platinous محتوی پلاتین
contain محتوی بودن
bottles محتوی یک بطری
gas content محتوی گاز
copper bearing محتوی مس حاوی مس
sanguinolent محتوی خون
aluminous محتوی الومینیوم
contains محتوی بودن
pouncet box قوطی محتوی گردخوشبو
contenting خرسند کردن محتوی
saccharine قندی محتوی قند
content خرسند کردن محتوی
poster color شیشه محتوی ابرنگ وخمیررنگ
binary alloy الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
content addressable نشانی پذیر از روی محتوی
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
quartzite سنگ شنی محتوی کوارتز
music box جعبه محتوی ساز کوکی
bottled gas بشگه یااستوانه محتوی گازفشرده
palls تابوت محتوی مرده حائل
palling تابوت محتوی مرده حائل
palled تابوت محتوی مرده حائل
clears تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearest تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearer تغییر محتوی یک خانه حافظه
clear تغییر محتوی یک خانه حافظه
docket فهرست محتوی بسته ارسالی
docketed فهرست محتوی بسته ارسالی
dockets فهرست محتوی بسته ارسالی
docketing فهرست محتوی بسته ارسالی
pall تابوت محتوی مرده حائل
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
epos مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
megasporangium هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
myoglobin پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
scandal sheet نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
swizzle انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
seabag کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
hematoma توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
dumplings نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumpling نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
snap shot فوری
prompted فوری
urgently فوری
instanter فوری
prompts فوری
spontaneous فوری
posthaste فوری
urgent فوری
unintermediate <adj.> فوری
intuitive <adj.> فوری
sudden فوری
acute <adj.> فوری
instantaneous <adj.> فوری
prompt فوری
spots فوری
immediate <adj.> فوری
spot فوری
doorplate پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
enchilada کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
immediate خیلی فوری
speedy trial دادرسی فوری
scram فوری رفتن
pistolgraph عکس فوری
prompt delivery تحویل فوری
prompt deployment گسترش فوری
prompt payment پرداخت فوری
urgent priority تقدم فوری
inst مخفف فوری
spot test ازمایش فوری
scrams فوری رفتن
snap shot عکس فوری
snap shooter عکاس فوری
real time بازده فوری
cash prompt نقد فوری
hasty عجولانه فوری
emergency priority تقدم فوری
cash spot نقد فوری
immediate action عملیات فوری
immediate memory حافظه فوری
snapshot عکس فوری
snapshots عکس فوری
instantaneous reaction واکنش فوری
instantaneous photograph عکس فوری
immediate message پیام فوری
emergency care مراقبتهای فوری
immediate mission تک فوری هوایی
puddings دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
pudding دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
the letter is urgent نامه فوری است
red alerts آژیر خطر فوری
red alert آژیر خطر فوری
I need them urgently. من آنها را فوری میخواهم.
snap shot عکس فوری گرفتن
quick set گرفتن فوری بتن
immediate mission ماموریت فوری هوایی
ready service اماده به استفاده فوری
payable immediately قابل پرداخت فوری
immediate addressing ادرس دهی فوری
immediate action عکس العمل فوری
snap report گزارش فوری یا انی
pistolgraph دستگاه عکس فوری
snapshoot عکس فوری گرفتن
snapping گرفتن عکس فوری
snapped گرفتن عکس فوری
snapshoot تیر فوری انداختن
snaps گرفتن عکس فوری
upsurge قیام فوری وناگهانی
snap گرفتن عکس فوری
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
exigent محتاج به اقدام یا کمک فوری
Please reply as a matter of urgency. لطفا فوری پاسخ دهید.
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
spot price قیمت برای فروش فوری
child یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
A rapid response would be appreciated. از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
This company guarantees prompt delivery of goods. این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
emergencies پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
first-day covers پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
first-day cover پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
inquiry processing فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
readout دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
dead line خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
accelerating pump پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
offertory سینی محتوی پول یا پول جمع اوری شده از حضار در کلیسا
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
dot در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dotting در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
chars نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
charring نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
char نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com