English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English Persian
footpath پایه مجسمه
footpaths پایه مجسمه
Search result with all words
pedestal پایه مجسمه شالوده
pedestal پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
pedestals پایه مجسمه شالوده
pedestals پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
plinth ازاره پایه مجسمه
plinths ازاره پایه مجسمه
socle پایه ستون یا مجسمه
caster for pedestal چرخ پایه [میز یا مجسمه یا چراغ]
Other Matches
statuesque شبیه مجسمه سبک مجسمه
base width عرض پایه پهنای پایه
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
statue مجسمه
statues مجسمه
image مجسمه
image مجسمه
sculptor work مجسمه
images مجسمه
antique statue مجسمه عتیقه
image مجسمه شکل
images مجسمه شکل
statuary مجسمه سای
statuettes مجسمه کوچک
imagery شکل و مجسمه
statuette مجسمه کوچک
sculptures مجسمه سازی
sculpture مجسمه سازی
plaster of Paris گچ مجسمه سازی
statue of liberty مجسمه ازادی
acropodium پایهء مجسمه
sphinx مجسمه ابوالهول
sphinxes مجسمه ابوالهول
entablement سکوی مجسمه
sculpturesque شبیه مجسمه
mannequins مجسمه چوبی
mannequin مجسمه چوبی
sculptors مجسمه ساز حجار
caryatid ستونی که مجسمه زن باشد
banderole [نوار تزئینی مجسمه]
banderol [نوار تزئینی مجسمه]
waxworks مجسمه سازی ازموم
insculp مجسمه سازی کردن
taille شکل وساخت مجسمه
busting مجسمه نیم تنه
busted مجسمه نیم تنه
sculptor مجسمه ساز حجار
bust مجسمه نیم تنه
entablement صفحه زیر مجسمه
busts مجسمه نیم تنه
sculptress مجسمه ساز حجار
foliate mask صورت مجسمه انسان
figurines مجسمه سفالین رنگی
idol خدای دروغی مجسمه
plastic پلاستیک مجسمه سازی
waxwork مجسمه سازی ازموم
figurine مجسمه سفالین رنگی
figurin مجسمه سفالین رنگی
muscling در پیکرنگاری و مجسمه سازی
busts مجسمه نیم تنه بالاتنه
statuary مجسمه ساز هیکل تراشی
busting مجسمه نیم تنه بالاتنه
telamon ستونی که مجسمه مرد باشد
busted مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust مجسمه نیم تنه بالاتنه
sculpturesque ساخته شده بشکل مجسمه
statuesque خوش هیکل مجسمه وار
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
paris doll مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
cynocephalus [مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
acroter انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
the statue was well niched مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
base piece پایه پایه استقرار
figure head مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند [رئیس پوشالی]
corp [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
acrolithus [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
Liberty [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
corpe [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
criosphinx ابوالهول [مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
abbazzo مدل ساختمان مدل مجسمه
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
grade پایه
unfounded بی پایه
head stock پایه
headstock پایه
saddles پایه
pile bent پایه
probed پایه
probe پایه
groundsel پایه
grades پایه
probes پایه
pillar پایه
foundation پایه
mark پایه
equalled هم پایه
marks پایه
mountings پایه
platform پایه
equalling هم پایه
isomer هم پایه
equals هم پایه
roots پایه
equaling هم پایه
equaled هم پایه
outrigger پایه
stand پایه
erections پایه
one legged یک پایه
poles پایه
root پایه
erection پایه
pole پایه
equal هم پایه
platforms پایه
pillars پایه
andiron سه پایه
propped پایه
prop پایه
tripods سه پایه
basal age سن پایه
cantilever پایه
tripod سه پایه
cantilever bridge پایه پل
footpaths پایه
propping پایه
base 0 پایه 01
abutment پایه
base line خط پایه
sills پایه
sill پایه
seats پایه
seated پایه
seat پایه
bottoms پایه
bottom پایه
fundamental پایه
bipod دو پایه
bridge pier پایه پل
footpath پایه
compeer هم پایه
levels هم پایه
levelled پایه
levelled هم پایه
leveled پایه
leveled هم پایه
level پایه
level هم پایه
legs پایه
leg پایه
jacks پایه
levels پایه
fundament پایه
strutted پایه
coordinate هم پایه
struts پایه
cutwater پایه پل
strut پایه
groundwork پایه
dead load پایه پل
datum پایه
datum line خط پایه
feet پایه
corner stone پایه
degrees پایه
degree پایه
foot rest پایه
jack پایه
sites پایه
tressel سه پایه
basis پایه
tripos سه پایه
tristylous سه پایه
trivet سه پایه
two legged دو پایه
pedestals پایه
buttress پایه
sited پایه
thallus پایه
site پایه
the pier of a bridge پایه پل
buttressing پایه
pedestal پایه
buttresses پایه
buttressed پایه
pier پایه پل
mount پایه
fulcrum پایه
from within the ranks of از پایه
mounts پایه
spuds پایه
spud پایه
trestle سه پایه
trestle پایه
trestles پایه
pier پایه
mounting foot پایه
presser foot پایه
rate پایه
rates پایه
ground پایه
piers پایه
measure پایه
saddled پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com