Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
Other Matches
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
island
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
defensive sea area
منطقه پدافندی دریایی
polynia
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
vital area
منطقه حیاتی پدافند هوایی
regional purchase
خرید از داخل منطقه پادگانی
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
airspace reservation
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
defense sector
منطقه پدافندی
forward defense area
منطقه پدافندی جلو
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
vital area
منطقه حیاتی
life zone
منطقه حیاتی
sensitive
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace
منطقه عمل هوایی
control area
منطقه کنترل هوایی
landing zone
منطقه نشست هوایی
air area operations
عملیات منطقه هوایی
control zone
منطقه کنترل هوایی
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
area air defense commander
فرمانده منطقه پدافند هوایی
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
airspace warning area
منطقه اعلام خطر هوایی
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
aerospace
فضای هوایی بالای منطقه عملیات
sweep
تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
covertrace
منطقه عمومی پوشش شناسایی هوایی
sortie plot
شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
control zone
منطقه فضای هوایی تحت کنترل
tied on
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
skid row
<idiom>
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
zippers
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
advisory area
منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
zipper
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
imagery pack
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
remoter
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
sectors
منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire
منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone
منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
within
<prep.>
در داخل
interiors
داخل
lineball
داخل
inside
<adv.>
<prep.>
در داخل
aboard
داخل
intra
داخل
within
در داخل
interior
داخل
anie
داخل
withindoors
در داخل
interiorly
از داخل
insides
داخل
inside
داخل
impenetrable
داخل نشدنی
he is not in it
داخل نیست
imbark
داخل کردن
grind internally
داخل را ساییدن
withindoors
افراد داخل
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
work in
داخل کردن
to walk in
داخل شدن
incorporating
داخل کردن
to step inside
داخل شدن
incorporates
داخل کردن
to step in
داخل شدن
incorporate
داخل کردن
inhaul
به داخل کشنده
engaged in war
داخل جنگ
cross hair
خط داخل دوربین
heave in
کشیدن به داخل
interior wiring
سیمکشی داخل
interservice
داخل قسمت
on berth
در داخل بندر
interurban
داخل شهری
phase in
داخل کردن
intradivision
در داخل لشگر
anieoro
به طرف داخل
intrant
داخل شونده
interneuron
داخل عصبی
interneural
داخل عصبی
to play at
داخل شدن در
intercellular
داخل سلولی
interchart
در داخل نقشه
inward
داخل رونده
to work in
داخل کردن
intermolecular
در داخل ذرات
internal attack
تک داخلی یا تک از داخل
intraspecies
داخل گونهای
intraspecific
داخل گونهای
intratheater
در داخل صحنه
intercontinental
داخل قاره
uchi uke
دفاع از داخل
to queue-jump
[British E]
داخل صف زدن
to line-jump
داخل صف زدن
intern
داخل شدن در
interning
داخل شدن در
interns
داخل شدن در
ingratiating
داخل کردن
ingratiates
داخل کردن
to cut in line
داخل صف زدن
to push to the front
[of line]
داخل صف زدن
anieoro
از داخل به خارج
introgresseive
داخل شونده
intromit
داخل کردن
ingratiate
داخل کردن
ingratiated
داخل کردن
to get into
داخل شدن در
enter
داخل کردن
to cut in
داخل شدن
enter
داخل شدن
on line
داخل رده
inbound
داخل مرز
inboard
به سمت داخل
inboard
به طرف داخل
inboard
داخل کشتی
in and out
داخل وخارج
implosion
انفجار از داخل
implode
از داخل ترکیدن
immit
داخل کردن
to go in
داخل شدن
entered
داخل شدن
to go into
داخل شدن در
enters
داخل شدن
inhaul
به داخل کشیدن
entered
داخل کردن
ingressive
داخل شونده
ingoing
داخل شونده
enters
داخل کردن
inside wiring
سیمکشی داخل
sighting
دیدن از داخل دوربین
bore
داخل راتراشیدن سوراخ
bore
داخل لوله توپ
trailer tongue
[American English]
[coupling]
[British English]
پیوند به داخل
[در تریلر]
endoenzyme
انزیم داخل سلولی
sightings
دیدن از داخل دوربین
reentrant
دوباره داخل شونده
withindoors
اشخاص داخل منزل
plunge
ناگهان داخل شدن
plunged
ناگهان داخل شدن
plunges
ناگهان داخل شدن
built in
موجود در داخل چیزی
phase in
به ترتیب داخل شدن
reentrant
متوجه بسمت داخل
entered
داخل عضویت شدن
sea island terminal
بارانداز داخل دریا
enter
داخل عضویت شدن
at home and abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
cylinder jacket
استری داخل سیلندر
court tennis
تنیس داخل سالن
bores
داخل راتراشیدن سوراخ
bores
داخل لوله توپ
cylinder gas
گاز داخل سیلندر
on side
در داخل خط خارج نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com