English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
Other Matches
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
defensive sea area منطقه پدافندی دریایی
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
regional purchase خرید از داخل منطقه پادگانی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
defense sector منطقه پدافندی
forward defense area منطقه پدافندی جلو
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
vital area منطقه حیاتی
life zone منطقه حیاتی
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace منطقه عمل هوایی
control area منطقه کنترل هوایی
landing zone منطقه نشست هوایی
air area operations عملیات منطقه هوایی
control zone منطقه کنترل هوایی
intercommand داخل قسمت داخل یکان
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
area air defense commander فرمانده منطقه پدافند هوایی
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
airspace warning area منطقه اعلام خطر هوایی
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
aerospace فضای هوایی بالای منطقه عملیات
sweep تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
covertrace منطقه عمومی پوشش شناسایی هوایی
sortie plot شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
tied on در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
zippers گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
advisory area منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
zipper گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
imagery pack بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
target cap گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
within <prep.> در داخل
interiors داخل
lineball داخل
inside <adv.> <prep.> در داخل
aboard داخل
intra داخل
within در داخل
interior داخل
anie داخل
withindoors در داخل
interiorly از داخل
insides داخل
inside داخل
impenetrable داخل نشدنی
he is not in it داخل نیست
imbark داخل کردن
grind internally داخل را ساییدن
withindoors افراد داخل
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
work in داخل کردن
to walk in داخل شدن
incorporating داخل کردن
to step inside داخل شدن
incorporates داخل کردن
to step in داخل شدن
incorporate داخل کردن
inhaul به داخل کشنده
engaged in war داخل جنگ
cross hair خط داخل دوربین
heave in کشیدن به داخل
interior wiring سیمکشی داخل
interservice داخل قسمت
on berth در داخل بندر
interurban داخل شهری
phase in داخل کردن
intradivision در داخل لشگر
anieoro به طرف داخل
intrant داخل شونده
interneuron داخل عصبی
interneural داخل عصبی
to play at داخل شدن در
intercellular داخل سلولی
interchart در داخل نقشه
inward داخل رونده
to work in داخل کردن
intermolecular در داخل ذرات
internal attack تک داخلی یا تک از داخل
intraspecies داخل گونهای
intraspecific داخل گونهای
intratheater در داخل صحنه
intercontinental داخل قاره
uchi uke دفاع از داخل
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
to line-jump داخل صف زدن
intern داخل شدن در
interning داخل شدن در
interns داخل شدن در
ingratiating داخل کردن
ingratiates داخل کردن
to cut in line داخل صف زدن
to push to the front [of line] داخل صف زدن
anieoro از داخل به خارج
introgresseive داخل شونده
intromit داخل کردن
ingratiate داخل کردن
ingratiated داخل کردن
to get into داخل شدن در
enter داخل کردن
to cut in داخل شدن
enter داخل شدن
on line داخل رده
inbound داخل مرز
inboard به سمت داخل
inboard به طرف داخل
inboard داخل کشتی
in and out داخل وخارج
implosion انفجار از داخل
implode از داخل ترکیدن
immit داخل کردن
to go in داخل شدن
entered داخل شدن
to go into داخل شدن در
enters داخل شدن
inhaul به داخل کشیدن
entered داخل کردن
ingressive داخل شونده
ingoing داخل شونده
enters داخل کردن
inside wiring سیمکشی داخل
sighting دیدن از داخل دوربین
bore داخل راتراشیدن سوراخ
bore داخل لوله توپ
trailer tongue [American English] [coupling] [British English] پیوند به داخل [در تریلر]
endoenzyme انزیم داخل سلولی
sightings دیدن از داخل دوربین
reentrant دوباره داخل شونده
withindoors اشخاص داخل منزل
plunge ناگهان داخل شدن
plunged ناگهان داخل شدن
plunges ناگهان داخل شدن
built in موجود در داخل چیزی
phase in به ترتیب داخل شدن
reentrant متوجه بسمت داخل
entered داخل عضویت شدن
sea island terminal بارانداز داخل دریا
enter داخل عضویت شدن
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
cylinder jacket استری داخل سیلندر
court tennis تنیس داخل سالن
bores داخل راتراشیدن سوراخ
bores داخل لوله توپ
cylinder gas گاز داخل سیلندر
on side در داخل خط خارج نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com