Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
feet
پایین دامنه
Other Matches
subalpine
ساکن دامنه کوهستان الپ مربوط به دامنه کوه
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
down
سوی پایین بطرف پایین
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
hillsides
دامنه
brae
دامنه
hillside
دامنه
mountainsides
دامنه
mountainside
دامنه
range
دامنه
slopes
دامنه
sloped
دامنه
amplitude
دامنه
skirts
دامنه
scope
دامنه
skirted
دامنه
skirt
دامنه
foot
دامنه
slope
دامنه
ranged
دامنه
ranges
دامنه
magnitude
دامنه
tails
دامنه
tailed
دامنه
tail
دامنه
talus
دامنه
one tailed test
ازمون یک دامنه
range expression
عبارت دامنه
wave amplitude
دامنه موج
vibration amplitude
دامنه ارتعاش
talus
دامنه تالیوز
two tailed test
ازمون دو دامنه
talus
دامنه سنگلاخی
talus meterial
واریزه دامنه
tropic range
دامنه استوایی
total amplitude of oscillation
دامنه کل نوسان
tooth flank
دامنه دندانه
range of motion
دامنه حرکت
pulse amplitude
دامنه تپش
ranged
دامنه تغییرات
tolerances
دامنه تغییرات
tolerance
دامنه تغییرات
hillside
دامنه کوه
ranges
دامنه تغییرات
hillsides
دامنه کوه
restriction of range
محدودیت دامنه
response amplitude
دامنه پاسخ
range of stress
دامنه تنش
range
دامنه تغییرات
range name
نام دامنه
range format
قالب دامنه
am
مدولاسیون دامنه
f.of mountain
دامنه کوه
amplitude of oscillation
دامنه نوسان
amplitude of vibration
دامنه ارتعاش
maximum amplitude
دامنه حداکثر
midrange
میان دامنه
audibility range
دامنه شنودپذیری
audio frequency
دامنه شنودپذیری
interval confidence
دامنه اطمینان
class interval
دامنه طبقه
combe
دامنه تپه
frequency response
خم دامنه- بسامد
criteria range
دامنه ملاک
discriminating range
دامنه افتراق
double amplitude
دامنه دوبل
amplitude modulation
مدولاسیون دامنه
flank
دامنه جناح
flanking
دامنه جناح
colluvial
دامنه کوهی
impluse amplitude
دامنه ایمپولز
amplitude
دامنه بزرگی
range
دامنه
[ریاضی]
scope
دامنه رسیدگی
hill side
دامنه تپه
flanked
دامنه جناح
cylinder skirt
حاشیه یا دامنه سیلندر
double apron fence
سیم خاردار دو دامنه
tidal range
دامنه جذر و مد دریایی
magnitude of alternating current
دامنه جریان متناوب
interquartile range
دامنه میان چالاکی
skirting armor
زره دامنه تانک
foothill
تپه دامنه کوه
impluse amplitude
دامنه ضربه جریان
The matter assumed significant proportions.
دامنه کار با لاگرفت
semi interquartile range
دامنه نیمه چارکی
lifts
بالارو دامنه بالابری
lifting
بالارو دامنه بالابری
lift
بالارو دامنه بالابری
lifted
بالارو دامنه بالابری
purview
دامنه شمول قانون
domain of definition
دامنه تعریف
[ریاضی]
modular range
دامنه تغییرات مدول
domain of a function
دامنه یک تابع
[ریاضی]
foot hill
تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
ridges
پشته تپههای دامنه کوه
skirt
دامنه کوه حومه شهر
neap range
دامنه نوسان جزر و مدضعیف
skirted
دامنه کوه حومه شهر
ridge
پشته تپههای دامنه کوه
skirts
دامنه کوه حومه شهر
sidehill
واقع در کنار تپه دامنه
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
foehn
باد خشک وگرم دامنه کوه
damping factor
نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
infrasound
صدایی با توان و دامنه بسیارو فرکانس بسیار کم
stepping
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
fumarole
شکاف دامنه اتش فشان که از ان دود وبخارمتصاعد است
step
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
wave trough
نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
omni axial nozzle
نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
freeware
نرم افزاری که در دامنه عمومی قرار دارد و هر کسی بدون پرداخت میتواند از آن استفاده کند
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
wobbulator
تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
spring tide
جذر و مد با دامنه زیاد حداکثر جذر و مد نهایی دریایی
lithosol
خاک کم عمق دامنه کوه ودشت که مرکب از سنگریزه وسنگهای نیمه خاک شده میباشد
slope of cutting
دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
tailwater
پایین اب
infara
پایین تر
infara
پایین
below
پایین
bottoms
پایین
further down
پایین تر
hypogenous
پایین رو
neath or neath
پایین تر
subteen
پایین تر از سن 31
lower
پایین تر
dowm
پایین
lower most
پایین تر
shitu
پایین
low level
پایین
lowers
پایین تر
bal
از مچ پا به پایین
neath or neath
پایین
lowering
پایین تر
bottom
پایین
low
پایین
lowered
پایین تر
submiss
پایین
subatmospheric
پایین تر از جو
down stairs
پایین
below
<adv.>
در پایین
sub-
یا پایین تر
underneath
پایین
lower limit
حد پایین
flattest
پایین
flat
پایین
vide infara
پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
hereafter
<adv.>
در پایین
beneath
پایین تر
lower
پایین
short
پایین تر
beneath
پایین
down
پایین
de-
پایین
shortest
پایین تر
shorter
پایین تر
low wing
بال پایین
overhand
از پایین ببالا
downward travel
ضربه رو به پایین
downward swing
نوسان رو به پایین
downward movement
حرکت رو به پایین
downtrend
سیربطرف پایین
nether world
جهان پایین
downward compatible
سازگار رو به پایین
on the down grade
پایین رونده
lee
پایین باد
subordinate
فرعی پایین تر
subordinated
فرعی پایین تر
shutting
پایین اوردن
subordinates
فرعی پایین تر
nutant
پایین افتاده
shuts
پایین اوردن
neath or neath
پایین زیرین
shut
پایین اوردن
alow
روبه پایین
oars down
پارو پایین
subordinating
فرعی پایین تر
nutate
پایین افتادن
downward compatibility
سازگارمتمایل به پایین
lower bound
کران پایین
low energy
انرژی پایین
low order
پایین رتبه
drive
ضربه از پایین
low order
مرتبه پایین
down stroke
ضربه رو به پایین
low pass
پایین گذر
catabatic
پایین اینده
downward stroke
ضربه رو به پایین
downfeed
تغذیه رو به پایین
down draft
جریان رو به پایین
down current
جریان رو به پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com