English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
English Persian
on the down grade پایین رونده
Search result with all words
naeryo jireugi ضربه دست پایین رونده
yo-yo بالا و پایین رونده
yo-yos بالا و پایین رونده
Other Matches
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
down سوی پایین بطرف پایین
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
goer رونده
input در رونده
agoing رونده
passenger رونده
inputted در رونده
passengers رونده
abstracter کش رونده
scroungers کش رونده
scrounger کش رونده
slides پس وپیش رونده
moving stairway پله رونده
slide پس وپیش رونده
ascending بالا رونده
inward داخل رونده
walking راه رونده
ascensive بالا رونده
ascendent بالا رونده
prevenient پیش رونده
traveling wave موج رونده
vacationist مرخصی رونده
vacationer مرخصی رونده
upriser بالا رونده
peripatetic راه رونده
outgoing بیرون رونده
escalator پله رونده
moving staircase پله رونده
ascensive پیش رونده
habitue رونده همیشگی
crossing رژه رونده
progressive پیش رونده
live load بار رونده
retreating blade تیغه پس رونده
conveyor belt بند رونده
conveyor belts بند رونده
gressorial راه رونده
wader راه رونده در اب
escalators پله رونده
escalator پله رونده
jerky نامنظم رونده
passer رونده شطرنج
marcher رژه رونده
oncoming جلو رونده
go ahead پیش رونده
sleeper خواب رونده
sleepers خواب رونده
scandent بالا رونده
running part قسمت رونده
mountant بالا رونده
galloping چهارنعل رونده
reptile سینه مال رونده
reptiles سینه مال رونده
mortal از بین رونده مردنی
excursionist گردش رونده سیاح
mortals از بین رونده مردنی
grovelling سینه مال رونده
encyclic بدست چندنفر رونده
headlong بی پروا شیرجه رونده
groveling سینه مال رونده
moving staircases پله های رونده
moving stairways پله های رونده
moving stairs {pl} پله های رونده
escalators پله های رونده
slouchy دولا دولاراه رونده
plantigrade راه رونده روی کف پا
connected passes pawns پیادههای رونده متصل
gray روبه سفیدی رونده
belt conveyor نوار یا بند رونده
saltigrade با جست راه رونده
progressive تصاعدی جلو رونده
passed pawn پیاده رونده یا پاسه شطرنج
walk گردش کننده راه رونده
walked گردش کننده راه رونده
walks گردش کننده راه رونده
gradual قدم بقدم پیش رونده
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
somnambular خوابگرد در خواب راه رونده
somnambulant خوابگرد در خواب راه رونده
protected passed pawn پیاده رونده محافظت شده
united pressed pawns پیادههای رونده متصل شطرنج
digitigrade باپنجه راه رونده جانورپنجه رو
retreating blade stall واماندگی تیغه پس رونده هلیکوپتر
land sick کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
intrusive بزور داخل شونده فرو رونده
orthograde راه رونده با بدنی راست وعمودی
decoyed پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoys پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoy پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
sarmentose دارای شاخههای نازک وخیمده بالا رونده
decoying پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
neath or neath پایین
lower most پایین تر
neath or neath پایین تر
low پایین
lower پایین
infara پایین
de- پایین
infara پایین تر
vide infara پایین
below پایین
flattest پایین
underneath پایین
flat پایین
lowered پایین تر
lowering پایین تر
lowers پایین تر
hypogenous پایین رو
further down پایین تر
lower پایین تر
thereinafter [archaic or formal] <adv.> در پایین
subteen پایین تر از سن 31
bal از مچ پا به پایین
dowm پایین
lower limit حد پایین
short پایین تر
shortest پایین تر
submiss پایین
subatmospheric پایین تر از جو
hereinafter [formal] <adv.> در پایین
hereafter <adv.> در پایین
below <adv.> در پایین
low level پایین
shitu پایین
shorter پایین تر
down پایین
down stairs پایین
sub- یا پایین تر
bottom پایین
bottoms پایین
tailwater پایین اب
beneath پایین تر
beneath پایین
to come down پایین امدن
down current جریان رو به پایین
down draft جریان رو به پایین
bottommost پایین ترین
pushdown پایین فشردنی
bottom up از پایین به بالا
to bring down پایین اوردن
downfield میدان پایین
to beat down پایین اوردن
foot پایین بادبان
go dan barai رد کردن از پایین
push down stack پایین فشردنی
desceht پایین امدن
res noitaloseR پایین
minor پایین رتبه
to get down پایین رفتن
to go down پایین رفتن
downward compatibility سازگارمتمایل به پایین
dim light نور پایین
disrate پایین اوردن
to set down پایین اوردن
go down پایین رفتن
catabatic پایین اینده
decurrent پایین افتاده
down stroke ضربه رو به پایین
downward travel ضربه رو به پایین
to reach down پایین اوردن
download بارگیری پایین
alow روبه پایین
downmost پایین ترین
the lower world جهان پایین
prolapsus پایین افتادگی
the masses دستههای پایین تر
downward compatible سازگار رو به پایین
prolapse پایین افتادگی
prolapse پایین افتادن
downward swing نوسان رو به پایین
face down feed خورد رو به پایین
to sink in the scale پایین رفتن
downward stroke ضربه رو به پایین
low پایین اهسته
to look down پایین امدن
downfeed تغذیه رو به پایین
downward movement حرکت رو به پایین
bate پایین اوردن
submaxilla ارواره پایین
low پایین ضعیف
feet پایین دامنه
to let down پایین کردن
downtrend سیربطرف پایین
the valley lies below ده در پایین است
low altitude ارتفاع پایین
lower most پایین ترین
subordinating فرعی پایین تر
subordinates فرعی پایین تر
subordinated فرعی پایین تر
subordinate فرعی پایین تر
low wing بال پایین
shutting پایین اوردن
depression پایین دادن
depressions پایین دادن
beneath از زیر پایین تر از
downstairs طبقه پایین
nether زیر پایین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com