Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
The soldirs leg was amputated .
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
Other Matches
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
sappers
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sapper
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
he was refused employment
کردند
The trees are in bloom .
درختها گه کردند
they put their heads together
با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign
اعلان کردند
they mulcted him
او را جریمه کردند
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
It was required of me . They imposed it on me .
آنرا به من تکلیف کردند
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
they put up a good fight
جنگ خوبی کردند
what a ready welcome i found!
چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
they had words
باهم نزاع کردند
The kids stamped on the ants .
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
His path was strewn with flowers .
مقدم اورا گلباران کردند
the house was highly rated
خانه رازیاد تقویم کردند
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They beat each other black and blue.
همدیگر را خونین ومالین کردند
they poured toward that city
سوی ان شهر هجوم کردند
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
its was extended
مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
We sent for the doctor.
برای ما این دکتر را صدا کردند.
He was framed.
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
They searched the whole town .
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
bombers raided the city
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
Fatimid
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
corinthian brass or bronze
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
knickerbocker
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
they howled the speaker down
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
They I got confused .
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
inns of chancery
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boer
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Few reporters dared to enter the war zone.
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Boers
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
lombards
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
mohock
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
sepoy
سرباز
man of war
سرباز
miliaman
سرباز
linesman
سرباز صف
linesmen
سرباز صف
trooper
سرباز بر
militiamen
سرباز
troopers
سرباز بر
man at arms
سرباز
he is a private
او سرباز
soldier
سرباز
soldiers
سرباز
lines man
سرباز صف
campers
سرباز
camper
سرباز
enlistedman
سرباز
militiaman
سرباز
jack
سرباز
conscript
سرباز
comrades in arms
سرباز
conscripted
سرباز
gl
سرباز
court card
سرباز
conscripting
سرباز
jacks
سرباز
ranker
سرباز
conscripts
سرباز
comrade in arms
سرباز
foreign volunteer
[سرباز]
مزدور
sellsword
[سرباز]
مزدور
grabby
سرباز پیاده
enlistee
سرباز داوطلب
footsoldier
سرباز پیاده
foot slugger
سرباز پیاده
furlough
مرخصی سرباز
infantry man
سرباز پیاده
stratocracy
سرباز سالاری
soldiery
یک دسته سرباز
tommy atkins
سرباز انگلیسی
rifle man
سرباز پیاده
redcoat
سرباز انگلیسی
ranksman
سرباز صفی
ranko
سرباز معمولی
private first class
سرباز یکم
open hearth furnace
کوره سرباز
legionnaire
سرباز هنگ
legionary
سرباز سپاهی
legionary
سرباز هنگ
troopship
کشتی سرباز بر
conscripted
سرباز وفیفه
recruited
تازه سرباز
recruit
تازه سرباز
withdraws
سرباز زدن
withdraw
سرباز زدن
levy
سرباز گیری
levies
سرباز گیری
mercenaries
سرباز مزدور
levied
سرباز گیری
mercenary
سرباز مزدور
applicant
سرباز داوطلب
applicants
سرباز داوطلب
liner
سرباز خط جبهه
recruiting
تازه سرباز
recruits
تازه سرباز
conscript
سرباز وفیفه
conscription
سرباز گیری
cavalier
سرباز سوار
conscripting
سرباز وفیفه
conscripts
سرباز وفیفه
veterans
کهنه سرباز
veteran
کهنه سرباز
recruitment
سرباز گیری
liners
سرباز خط جبهه
earls
سرباز دلیر
infantry
سرباز پیاده
paratrooper
سرباز چترباز
caserne
سرباز خانه
drafts
سرباز وفیفه
drafted
سرباز وفیفه
draft
سرباز وفیفه
refusing
سرباز زدن
refused
سرباز زدن
refuse
سرباز زدن
privates
مستور سرباز
private
مستور سرباز
refuses
سرباز زدن
paratroopers
سرباز چترباز
defaulter
سرباز مقصر
defaulters
سرباز مقصر
earl
سرباز دلیر
levying
سرباز گیری
generations
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
soldier's manual
کتاب راهنمای سرباز
infantryman
سرباز پیاده نظام
effective
سرباز اماده به خدمت
infantrymen
سرباز پیاده نظام
airmen
سرباز نیروی هوایی
fugitives
سرباز فراری گریخته
kits
سطل توشه سرباز
A posse of police officers and soldiers
یک دسته از پاسبان و سرباز
fugitive
سرباز فراری گریخته
guardsmen
سرباز هنگ نگهبان
guardsman
سرباز هنگ نگهبان
kit
سطل توشه سرباز
yankee doodle
سرباز شمالی امریکا
velite
سرباز سبک اسلحه
recalcitrate
سرباز زدن سر پیچیدن
gallowglass
دستهای سرباز مزدور
petarder
سرباز بمب انداز
dogface
سرباز پیاده نظام
limey
سرباز یا ملوان انگلیسی
pkeman
سرباز نیزه دار
limeys
سرباز یا ملوان انگلیسی
gurkha
سرباز اهل نپال
pistoleer
سرباز طپانچه دار
airman
سرباز نیروی هوایی
blue jacket
سرباز نیروی دریائی
levee en masse
سرباز گیری عمومی
janizary
سرباز پیاده نظام
peltast
سرباز سبک سپر
miliaman
سرباز حرفهای یاپیمانی
doughboy
سرباز پیاده نظام
reservist
سرباز یا افسر ذخیره
foot soldier
سرباز پیاده نظام
foreignlegion
سرباز داوطلب در ارتش
piker
سرباز نیزه دار
dough boy
سرباز پیاده نظام
reservists
سرباز یا افسر ذخیره
pistoleer
سرباز تپانچه دار
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
vet
بیطاری کردن کهنه سرباز
vets
بیطاری کردن کهنه سرباز
mess kit
جعبه فروف سرباز یا مسافر
vetted
بیطاری کردن کهنه سرباز
mess gear
جعبه فروف سرباز یا مسافر
miles gloriosus
سرباز لاف زن ومغرور چاخان
individuals
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
perdu
مخفی سرباز جان فشان
put over
بتاخیر انداختن از سرباز کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com