Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (44 milliseconds)
English
Persian
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
Other Matches
defense
دفاع توپزن از میله ها
blooper
پرتاب اهسته توپ به توپزن
down
میله افتاده واخراج توپزن
delayed steal
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
bowled
باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
brush back
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
leg break
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
half volley
پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
spare
انداختن هر 01 میله بولینگ بادو پرتاب
spared
انداختن هر 01 میله بولینگ بادو پرتاب
wide
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
wider
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
widest
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
skittles
بازی شبیه به بولینگ درانگلستان بین 2 نفر یا 2تیم تا 5 نفره با پرتاب گوی یا دیسک به 9 میله
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
To go cap in hand to someone.
دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
snipes
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
steals
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
leg theory
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
steal
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups
مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
free drop
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
ballistics
مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throw
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws
ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
tenpin
میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
feinted
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting
حرکت از میله بالا به میله پایین
feint
حرکت از میله بالا به میله پایین
feints
حرکت از میله بالا به میله پایین
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
shafts
میله ستون میله چاه
shaft
میله ستون میله چاه
jettisoned
پرتاب کردن
let fly
پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن
pitches
پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن
pitch
پرتاب کردن
thrust
پرتاب کردن
skeet
پرتاب کردن
jaculate
پرتاب کردن
pelt
پرتاب کردن
projected
پرتاب کردن
projects
پرتاب کردن
pelted
پرتاب کردن
thrusts
پرتاب کردن
unsling
پرتاب کردن
thrusting
پرتاب کردن
project
پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن
jettisons
پرتاب کردن
pelts
پرتاب کردن
foin
پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن
lob
باهستگی پرتاب کردن
jet
بخارج پرتاب کردن
jets
بخارج پرتاب کردن
triggers
پرتاب کردن فشنگ
triggered
پرتاب کردن فشنگ
castaway
پرتاب کردن وزنه
sling
زنجیردار پرتاب کردن
lobbed
باهستگی پرتاب کردن
slinging
زنجیردار پرتاب کردن
to launch a torpedo
اژدری پرتاب کردن
castaways
پرتاب کردن وزنه
to fire a torpedo
اژدری پرتاب کردن
lobbing
باهستگی پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن گلوله
jetted
بخارج پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن گلوله
jettisoned
پرتاب کردن به بیرون
jettisons
پرتاب کردن به بیرون
slings
زنجیردار پرتاب کردن
lobs
باهستگی پرتاب کردن
spits
اب دهان پرتاب کردن
launch a missile
موشک پرتاب کردن
unsling
از فلاخن پرتاب کردن
projectable
قابل پرتاب کردن
trigger
پرتاب کردن فشنگ
spit
اب دهان پرتاب کردن
jetting
بخارج پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن به بیرون
jettison
پرتاب کردن به بیرون
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
rib
میله دار کردن
bar work
نورد کردن میله
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
pash
بازور پرتاب کردن کوبیدن
spoke
اسپوک میله دار کردن
spokes
اسپوک میله دار کردن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
impaling
محدود کردن میله کشیدن
impale
محدود کردن میله کشیدن
bar work
کار کردن روی میله
impales
محدود کردن میله کشیدن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
shoved
با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogs
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogging
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
shoves
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoving
با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
slog
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogged
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shove
با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
against
بسوی
off
بسوی
towards
بسوی
into
بسوی
at
بسوی
to
بسوی
toward
بسوی
pitches
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
chimney-crane
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
east
بسوی خاوررفتن
onward
بسوی جلو
spaceward
بسوی فضا
eastbound
بسوی شرق
seaward
بسوی دریا
easterly
بسوی شرق
aport
بسوی بندر
selenotropic
بسوی ماه
south wards
بسوی جنوب
soiuth ward
بسوی جنوب
earthward
بسوی زمین
inpouring
بسوی درون
skyward
بسوی اسمان
landward
بسوی زمین
off
عازم بسوی
landward
بسوی خشکی
to put a bout
بسوی دیگرگرداندن
over-
بسوی دیگر
over
بسوی دیگر
pitches
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
hurl
پرتاب کردن پرت کردن
hurls
پرتاب کردن پرت کردن
hurled
پرتاب کردن پرت کردن
earthbound
متوجه بسوی زمین
introversion
برگشت بسوی درون
orientates
توجه بسوی خاور
orientate
توجه بسوی خاور
sentimentalism
گرایش بسوی احساسات
wester
بسوی باختر رفتن
propulsion
فشار بسوی جلو
introrsal
رو کننده بسوی درون
infalling
ریزش بسوی درون
sentimentality
گرایش بسوی احساسات
make for
پیش رفتن بسوی
introrse
رو کننده بسوی درون
orientating
توجه بسوی خاور
introvert
بسوی درون کشیدن
southwestwards
بسوی جنوب غربی
base running
دویدن بسوی پایگاه
southwestward
بسوی جنوب غربی
drive to maturity
حرکت بسوی بلوغ
goal kick
شوت بسوی دروازه
shootings
شوت بسوی دروازه
northward
بسوی شمال شمالا
shooting
شوت بسوی دروازه
uptrend
تمایل بسوی بالا
northwards
بسوی شمال شمالا
introverts
بسوی درون کشیدن
aslant
بسوی سراشیب اریبی
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
south
بسوی جنوب نیم روز
plinking
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
westward
بسوی باختر بطرف مغرب
westwards
بسوی باختر بطرف مغرب
indraght
ریزش چیزی بسوی درون
continuation
حرکت مداوم بسوی سبد
adductive
استشهادی بسوی محور کشنده
She is the center of attraction .
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
indraft
ریزش چیزی بسوی درون
upsurge
بسوی بالا موج زدن
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com