English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 232 (11 milliseconds)
English Persian
outlay پرداخت
finishing پرداخت
bleaching پرداخت
rendering پرداخت
renderings پرداخت
polish پرداخت
polishes پرداخت
discharge پرداخت
discharges پرداخت
pay پرداخت
paying پرداخت
pays پرداخت
settlement پرداخت
settlements پرداخت
expenditure پرداخت
glaze پرداخت
glazes پرداخت
finish پرداخت
finishes پرداخت
disbursement پرداخت
discharging پرداخت
payment پرداخت
payments پرداخت
defrayal پرداخت
finishing touches پرداخت
lustreer پرداخت
making good پرداخت
refinishing پرداخت
remitment پرداخت
pt پرداخت
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
trim پرداخت
Other Matches
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
refunds پس پرداخت
refunding پس پرداخت
refunded پس پرداخت
refund پس پرداخت
glosser پرداخت گر
furbisher پرداخت گر
burnisher پرداخت گر
renditions پرداخت تحویل
rendition پرداخت تحویل
financed پرداخت هزینه
finish پرداخت کار
remittances پرداخت تادیه
outstandingly پرداخت نشده
dishonored خودداری از پرداخت
burnishes پرداخت کردن
tumble پرداخت کردن
payor پرداخت کننده
settlement terms شرایط پرداخت
finance پرداخت هزینه
finances پرداخت هزینه
financing پرداخت هزینه
remittance پرداخت تادیه
burnishing پرداخت کاری
period of grace مهلت پرداخت
scour پرداخت کردن
dishonour خودداری از پرداخت
tumbles پرداخت کردن
tumbled پرداخت کردن
punctual payment پرداخت در سر وعده
prompt payment پرداخت فوری
progress payments پرداخت تدریجی
dishonouring خودداری از پرداخت
prest پیش پرداخت
dishonours خودداری از پرداخت
pre payment پیش پرداخت
prepayment پیش پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
scoured پرداخت کردن
dishonors خودداری از پرداخت
planish پرداخت کردن
remitter پرداخت کننده
dishonoured خودداری از پرداخت
outstanding پرداخت نشده
lustre صیقل پرداخت
planishing tool ابزار پرداخت
remittal گذشت پرداخت
dishonoring خودداری از پرداخت
finishes پرداخت کار
pre paid پیش پرداخت
scours پرداخت کردن
remittable قابل پرداخت
deferred payment پرداخت معوق
interim financing پرداخت موقت
lump sum payment پرداخت نقدی
lump sum payment پرداخت یکجا
finisher پرداخت کننده
by payment از طریق پرداخت
money back تضمین پرداخت
monthly payment پرداخت ماهانه
non payment عدم پرداخت
bilk گذاشتن از پرداخت
back freigt پرداخت کرایه
average payment پرداخت متوسط
on account payment پیش پرداخت
overpayment پرداخت اضافی
payment by installments پرداخت قسطی
casual payment پیش پرداخت
deferred payment پرداخت اتی
demand for payment تقاضای پرداخت
diamond polishing پرداخت الماسی
date of payment موعد پرداخت
date of maturity موعد پرداخت
d. note درخواست پرداخت
earnest money پیش پرداخت
final payment پرداخت نهایی
imprest پیش پرداخت
indemnification پرداخت غرامت
installment payment پرداخت قسطی
annual payment پرداخت سالیانه
part payment پرداخت اقساطی
pay off پرداخت کردن
payment by instalments پرداخت به اقساط
payment in advance پیش پرداخت
payment in due cource پرداخت به موقع
payment in full پرداخت تمام
payment in full پرداخت کامل
payment in kind پرداخت غیرنقدی
payment in kind پرداخت جنسی
subscriptions تعهد پرداخت
subscription تعهد پرداخت
payment stopped توقف پرداخت
payment terms شرایط پرداخت
unpaid پرداخت نشده
advice note دستورپیش پرداخت
advance payment پیش پرداخت
payable at sight پرداخت دیداری
payer پرداخت کننده
payees پرداخت شونده
payee پرداخت شونده
paid پرداخت شده
payable on demand پرداخت عندالمطالبه
settlements تصفیه پرداخت
finishing پرداخت کاری
advance پیش پرداخت
advance پیش پرداخت
advances پیش پرداخت
deposit پیش پرداخت
disbursing پرداخت کردن
advancing پیش پرداخت
pay وابسته به پرداخت
pay پرداخت کردن
settlements تسویه پرداخت
settlement تصفیه پرداخت
settlement تسویه پرداخت
pays پرداخت کردن
pays وابسته به پرداخت
paying پرداخت کردن
paying وابسته به پرداخت
shear پرداخت فرش
money orders دستور پرداخت
paymaster مامور پرداخت
non-payment عدم پرداخت
satin جلا پرداخت
paymasters مامور پرداخت
payable قابل پرداخت
repayment پرداخت مجدد
repayments پرداخت مجدد
money order دستور پرداخت
payroll سیاهه پرداخت
down payment پیش پرداخت
down payments پیش پرداخت
polishes پرداخت کردن
polish پرداخت کردن
cash dispensers پرداخت مینماید
cash dispenser پرداخت مینماید
liquidation پرداخت بدهی
liability دیون پرداخت
liabilities دیون پرداخت
a bradent وسیله پرداخت
unpolished پرداخت نشده
buffer پرداخت کردن
never-never پرداخت قسطی
instalments پرداخت قسطی
installments پرداخت قسطی
instalment پرداخت قسطی
to finish off پرداخت کردن
the d. of a debt پرداخت بدهی
burnish پرداخت کردن
smoothing plane رنده پرداخت
disbursing پرداخت خرج
disburses پرداخت خرج
disbursed پرداخت کردن
disbursed پرداخت خرج
disburse پرداخت کردن
disburse پرداخت خرج
spot cash پرداخت نقدی
deposits پیش پرداخت
terms of payment شرایط پرداخت
disburses پرداخت کردن
reimbursement پرداخت جبرانی
furbishing پرداخت کردن
reimbursements باز پرداخت
reimbursements پرداخت جبرانی
furbished پرداخت کردن
furbish پرداخت کردن
reimbursement باز پرداخت
bonus پرداخت اضافی
furbishes پرداخت کردن
bonuses پرداخت اضافی
notice of non payment گواهی عدم پرداخت
money list لیست پرداخت حقوق
notice of dishonour گواهی عدم پرداخت
deferred dobit تعویق در پرداخت هزینه
pay roll لیست پرداخت حقوق
obligations incurred تعهدات پرداخت شده
money in advance پیش پرداخت مساعده
deferred payment پرداخت مدت دار
die burnishing جلادهی یا پرداخت حدیدهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com