English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
credit transfer پرداخت ازطریق انتقال
credit transfers پرداخت ازطریق انتقال
Other Matches
conditioning اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
ringing the changes ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
through ازطریق
licit فروش ازطریق مزایده
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
corners انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
which diffrence shall be settled only by ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
geodetic surveying تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
reductive ad absurdum روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
soft fails فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
crashing توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashes توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crash توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashed توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashingly توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
expenditure پرداخت
discharges پرداخت
glazes پرداخت
pay پرداخت
paying پرداخت
settlement پرداخت
renderings پرداخت
rendering پرداخت
pays پرداخت
glaze پرداخت
discharge پرداخت
settlements پرداخت
polishes پرداخت
polish پرداخت
defrayal پرداخت
burnisher پرداخت گر
pt پرداخت
trim پرداخت
remitment پرداخت
finishing touches پرداخت
finishes پرداخت
furbisher پرداخت گر
finishing پرداخت
refund پس پرداخت
bleaching پرداخت
payments پرداخت
making good پرداخت
lustreer پرداخت
discharging پرداخت
glosser پرداخت گر
finish پرداخت
payment پرداخت
refunds پس پرداخت
outlay پرداخت
refinishing پرداخت
refunding پس پرداخت
disbursement پرداخت
refunded پس پرداخت
average payment پرداخت متوسط
back freigt پرداخت کرایه
finish پرداخت کار
pre paid پیش پرداخت
pre payment پیش پرداخت
period of grace مهلت پرداخت
planishing tool ابزار پرداخت
finishes پرداخت کار
bilk گذاشتن از پرداخت
payor پرداخت کننده
planish پرداخت کردن
the d. of a debt پرداخت بدهی
renditions پرداخت تحویل
reimbursements باز پرداخت
reimbursement پرداخت جبرانی
reimbursement باز پرداخت
bonuses پرداخت اضافی
payment in kind پرداخت جنسی
outstandingly پرداخت نشده
settlements تصفیه پرداخت
outstanding پرداخت نشده
settlements تسویه پرداخت
settlement تصفیه پرداخت
to finish off پرداخت کردن
settlement تسویه پرداخت
payment in kind پرداخت غیرنقدی
reimbursements پرداخت جبرانی
casual payment پیش پرداخت
by payment از طریق پرداخت
terms of payment شرایط پرداخت
furbishing پرداخت کردن
furbishes پرداخت کردن
furbished پرداخت کردن
rendition پرداخت تحویل
furbish پرداخت کردن
payment terms شرایط پرداخت
remittances پرداخت تادیه
remittance پرداخت تادیه
burnishing پرداخت کاری
payment stopped توقف پرداخت
payment in full پرداخت کامل
financed پرداخت هزینه
subscriptions تعهد پرداخت
subscription تعهد پرداخت
smoothing plane رنده پرداخت
dishonoring خودداری از پرداخت
spot cash پرداخت نقدی
dishonors خودداری از پرداخت
dishonour خودداری از پرداخت
lustre صیقل پرداخت
dishonoured خودداری از پرداخت
remitter پرداخت کننده
dishonouring خودداری از پرداخت
remittal گذشت پرداخت
dishonours خودداری از پرداخت
remittable قابل پرداخت
settlement terms شرایط پرداخت
financing پرداخت هزینه
finance پرداخت هزینه
finances پرداخت هزینه
burnishes پرداخت کردن
burnish پرداخت کردن
disbursing پرداخت کردن
disbursing پرداخت خرج
disburses پرداخت کردن
disburses پرداخت خرج
disbursed پرداخت کردن
disbursed پرداخت خرج
disburse پرداخت کردن
disburse پرداخت خرج
unpaid پرداخت نشده
paid پرداخت شده
instalments پرداخت قسطی
instalment پرداخت قسطی
tumble پرداخت کردن
installments پرداخت قسطی
tumbled پرداخت کردن
tumbles پرداخت کردن
scour پرداخت کردن
scoured پرداخت کردن
scours پرداخت کردن
never-never پرداخت قسطی
progress payments پرداخت تدریجی
annual payment پرداخت سالیانه
prest پیش پرداخت
prompt payment پرداخت فوری
punctual payment پرداخت در سر وعده
payee پرداخت شونده
unpolished پرداخت نشده
payees پرداخت شونده
liability دیون پرداخت
liabilities دیون پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
dishonored خودداری از پرداخت
advance payment پیش پرداخت
buffer پرداخت کردن
advice note دستورپیش پرداخت
prepayment پیش پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com