Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
installments
پرداخت قسطی
instalment
پرداخت قسطی
instalments
پرداخت قسطی
installment payment
پرداخت قسطی
payment by installments
پرداخت قسطی
never-never
پرداخت قسطی
Search result with all words
recoupment
قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
Other Matches
installment
قسطی
credit sale
فروش قسطی
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
چیزی را قسطی خریدن
to buy something on the installment plan
[system]
چیزی را قسطی خریدن
tally trade
داد و ستد قسطی
to buy something on hire purchse
[British English]
چیزی را قسطی خریدن
pay off something
چیزی را قسطی پرداختن
to pay off a debt
[mortgage]
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
to buy something on the never-never
[British English]
[humorous]
<idiom>
چیزی را قسطی خریدن
[اصطلاح روزمره]
to compound
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
refunds
پس پرداخت
refunding
پس پرداخت
disbursement
پرداخت
polishes
پرداخت
refunded
پس پرداخت
refund
پس پرداخت
trim
پرداخت
discharging
پرداخت
discharge
پرداخت
settlement
پرداخت
payments
پرداخت
expenditure
پرداخت
pays
پرداخت
paying
پرداخت
settlements
پرداخت
pay
پرداخت
discharges
پرداخت
payment
پرداخت
rendering
پرداخت
burnisher
پرداخت گر
finish
پرداخت
defrayal
پرداخت
finishing
پرداخت
pt
پرداخت
refinishing
پرداخت
making good
پرداخت
finishing touches
پرداخت
furbisher
پرداخت گر
bleaching
پرداخت
glosser
پرداخت گر
finishes
پرداخت
polish
پرداخت
glaze
پرداخت
glazes
پرداخت
lustreer
پرداخت
remitment
پرداخت
outlay
پرداخت
renderings
پرداخت
punctual payment
پرداخت در سر وعده
dishonouring
خودداری از پرداخت
scour
پرداخت کردن
dishonours
خودداری از پرداخت
to finish off
پرداخت کردن
the d. of a debt
پرداخت بدهی
dishonoured
خودداری از پرداخت
spot cash
پرداخت نقدی
terms of payment
شرایط پرداخت
lustre
صیقل پرداخت
remittal
گذشت پرداخت
burnishing
پرداخت کاری
outstanding
پرداخت نشده
outstandingly
پرداخت نشده
renditions
پرداخت تحویل
remittance
پرداخت تادیه
reimbursable
قابل پرداخت
remitter
پرداخت کننده
finishes
پرداخت کار
finish
پرداخت کار
settlement terms
شرایط پرداخت
smoothing plane
رنده پرداخت
tumble
پرداخت کردن
tumbled
پرداخت کردن
tumbles
پرداخت کردن
remittances
پرداخت تادیه
scoured
پرداخت کردن
scours
پرداخت کردن
remittable
قابل پرداخت
diamond polishing
پرداخت الماسی
non payment
عدم پرداخت
on account payment
پیش پرداخت
overpayment
پرداخت اضافی
part payment
پرداخت اقساطی
by payment
از طریق پرداخت
pay off
پرداخت کردن
payable at sight
پرداخت دیداری
bilk
گذاشتن از پرداخت
back freigt
پرداخت کرایه
average payment
پرداخت متوسط
payable on demand
پرداخت عندالمطالبه
payer
پرداخت کننده
annual payment
پرداخت سالیانه
monthly payment
پرداخت ماهانه
money back
تضمین پرداخت
demand for payment
تقاضای پرداخت
earnest money
پیش پرداخت
deferred payment
پرداخت اتی
deferred payment
پرداخت معوق
final payment
پرداخت نهایی
finisher
پرداخت کننده
indemnification
پرداخت غرامت
interim financing
پرداخت موقت
date of payment
موعد پرداخت
date of maturity
موعد پرداخت
lump sum payment
پرداخت نقدی
lump sum payment
پرداخت یکجا
d. note
درخواست پرداخت
payment by instalments
پرداخت به اقساط
payment in advance
پیش پرداخت
paid
پرداخت شده
payor
پرداخت کننده
unpaid
پرداخت نشده
period of grace
مهلت پرداخت
planish
پرداخت کردن
planishing tool
ابزار پرداخت
pre paid
پیش پرداخت
pre payment
پیش پرداخت
prepayment
پیش پرداخت
subscriptions
تعهد پرداخت
prest
پیش پرداخت
subscription
تعهد پرداخت
progress payments
پرداخت تدریجی
payee
پرداخت شونده
advice note
دستورپیش پرداخت
payment in due cource
پرداخت به موقع
advance payment
پیش پرداخت
payment in full
پرداخت تمام
payment in full
پرداخت کامل
payment in kind
پرداخت غیرنقدی
payment in kind
پرداخت جنسی
payment stopped
توقف پرداخت
payment terms
شرایط پرداخت
imprest
پیش پرداخت
payees
پرداخت شونده
prompt payment
پرداخت فوری
dishonour
خودداری از پرداخت
settlements
تسویه پرداخت
cash dispensers
پرداخت مینماید
cash dispenser
پرداخت مینماید
liquidation
پرداخت بدهی
repayments
پرداخت مجدد
repayment
پرداخت مجدد
non-payment
عدم پرداخت
satin
جلا پرداخت
payable
قابل پرداخت
paymasters
مامور پرداخت
polish
پرداخت کردن
polishes
پرداخت کردن
settlement
تصفیه پرداخت
settlement
تسویه پرداخت
pays
پرداخت کردن
pays
وابسته به پرداخت
paying
پرداخت کردن
paying
وابسته به پرداخت
pay
پرداخت کردن
pay
وابسته به پرداخت
deposit
پیش پرداخت
shear
پرداخت فرش
a bradent
وسیله پرداخت
payroll
سیاهه پرداخت
paymaster
مامور پرداخت
advance
پیش پرداخت
money orders
دستور پرداخت
money order
دستور پرداخت
down payments
پیش پرداخت
down payment
پیش پرداخت
advancing
پیش پرداخت
advances
پیش پرداخت
advance
پیش پرداخت
deposits
پیش پرداخت
disburses
پرداخت کردن
disbursed
پرداخت کردن
disbursed
پرداخت خرج
disburse
پرداخت کردن
disburse
پرداخت خرج
liability
دیون پرداخت
liabilities
دیون پرداخت
buffer
پرداخت کردن
disburses
پرداخت خرج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com