Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
die burnish
پرداخت کردن حدیدهای
Other Matches
die burnishing
جلادهی یا پرداخت حدیدهای
drop froge
اهنگری کردن حدیدهای اهنگری حدیدهای
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
die cast
ریختن حدیدهای
die formed part
بخش قالبی حدیدهای
die form
شکل دادن حدیدهای
die pressed part
بخش فشرده حدیدهای
die stamping
قالب گیری حدیدهای
drop forging press
پرس اهنگری حدیدهای
rate of die casting
سرعت ریخته گری حدیدهای
die casting process
فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine
دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting alloy
الیاژ ریخته گری حدیدهای
pressure die casting
ریخته گری حدیدهای فشاری
gravity die casting
ریخته گری حدیدهای ثقلی
die stamping press
پرس قالب گیری حدیدهای
pressure die casting machine
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
die casting
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
polishes
پرداخت کردن
planish
پرداخت کردن
pay
پرداخت کردن
paying
پرداخت کردن
pays
پرداخت کردن
to finish off
پرداخت کردن
tumble
پرداخت کردن
scours
پرداخت کردن
scoured
پرداخت کردن
scour
پرداخت کردن
polish
پرداخت کردن
tumbles
پرداخت کردن
tumbled
پرداخت کردن
burnishes
پرداخت کردن
disbursing
پرداخت کردن
buffer
پرداخت کردن
furbish
پرداخت کردن
burnish
پرداخت کردن
furbishes
پرداخت کردن
disburse
پرداخت کردن
disbursed
پرداخت کردن
disburses
پرداخت کردن
furbished
پرداخت کردن
furbishing
پرداخت کردن
pay off
پرداخت کردن
dabbing
پرداخت کردن سنگ
payment in advance
پیش پرداخت کردن
to polish off
با شتاب پرداخت کردن
reimburse
باز پرداخت کردن
gives
دادن پرداخت کردن
giving
دادن پرداخت کردن
give
دادن پرداخت کردن
pay at sight
نقدا" پرداخت کردن
reimbursed
باز پرداخت کردن
buffs
با چرم پرداخت کردن
buff
با چرم پرداخت کردن
curry
پرداخت کردن چرم
curries
پرداخت کردن چرم
pay off
تسویه کردن پرداخت
filed
ساییدن پرداخت کردن
file
ساییدن پرداخت کردن
reimbursing
باز پرداخت کردن
pay in advance
پیش پرداخت کردن
smoothing
صاف کردن پرداخت
reimburses
باز پرداخت کردن
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
To demand prompt payment.
تقاضای پرداخت فوری کردن
advances
ترقی کردن پیش پرداخت
spots
کشف کردن اماده پرداخت
advancing
ترقی کردن پیش پرداخت
default
عدم پرداخت قصور کردن
defaulted
عدم پرداخت قصور کردن
spot
کشف کردن اماده پرداخت
defaulting
عدم پرداخت قصور کردن
defaults
عدم پرداخت قصور کردن
advance
ترقی کردن پیش پرداخت
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
to suspend payment
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
final shaving
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
spends
پرداخت کردن خرج کردن
smooth the paint
رنگ کردن و پرداخت کردن
spend
پرداخت کردن خرج کردن
ro rub up
خمیر کردن پرداخت کردن
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoupment
قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
corn-effect
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
paying
پرداخت
pays
پرداخت
making good
پرداخت
outlay
پرداخت
pay
پرداخت
trim
پرداخت
settlement
پرداخت
lustreer
پرداخت
finishing
پرداخت
payments
پرداخت
bleaching
پرداخت
glosser
پرداخت گر
furbisher
پرداخت گر
pt
پرداخت
renderings
پرداخت
settlements
پرداخت
finishing touches
پرداخت
rendering
پرداخت
refinishing
پرداخت
glazes
پرداخت
finish
پرداخت
glaze
پرداخت
burnisher
پرداخت گر
discharging
پرداخت
defrayal
پرداخت
discharges
پرداخت
remitment
پرداخت
discharge
پرداخت
expenditure
پرداخت
payment
پرداخت
finishes
پرداخت
disbursement
پرداخت
refund
پس پرداخت
refunded
پس پرداخت
refunding
پس پرداخت
refunds
پس پرداخت
polish
پرداخت
polishes
پرداخت
planishing tool
ابزار پرداخت
remittal
گذشت پرداخت
never-never
پرداخت قسطی
advance
پیش پرداخت
remittances
پرداخت تادیه
advance
پیش پرداخت
rendition
پرداخت تحویل
remittable
قابل پرداخت
reimbursable
قابل پرداخت
remitter
پرداخت کننده
outstanding
پرداخت نشده
payroll
سیاهه پرداخت
remittance
پرداخت تادیه
renditions
پرداخت تحویل
payable on demand
پرداخت عندالمطالبه
settlement terms
شرایط پرداخت
burnishing
پرداخت کاری
payable at sight
پرداخت دیداری
finishing
پرداخت کاری
outstandingly
پرداخت نشده
lustre
صیقل پرداخت
part payment
پرداخت اقساطی
progress payments
پرداخت تدریجی
shear
پرداخت فرش
overpayment
پرداخت اضافی
on account payment
پیش پرداخت
prest
پیش پرداخت
prompt payment
پرداخت فوری
disbursing
پرداخت خرج
subscription
تعهد پرداخت
subscriptions
تعهد پرداخت
pre paid
پیش پرداخت
disburse
پرداخت خرج
pre payment
پیش پرداخت
prepayment
پیش پرداخت
disbursed
پرداخت خرج
liabilities
دیون پرداخت
disburses
پرداخت خرج
liability
دیون پرداخت
punctual payment
پرداخت در سر وعده
advances
پیش پرداخت
cash dispenser
پرداخت مینماید
payment terms
شرایط پرداخت
repayments
پرداخت مجدد
repayment
پرداخت مجدد
payor
پرداخت کننده
spot cash
پرداخت نقدی
non-payment
عدم پرداخت
satin
جلا پرداخت
dishonours
خودداری از پرداخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com