English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
Other Matches
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
communication پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
input/output پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
scheduler برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
phoneme برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
combinational تابع منط قی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
backwards روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
backward روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
post implementation review ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
edges تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
telpak سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
array کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
arrays کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
AT Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
Advanced Technology Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
small computer systems interface واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
buffering استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
extend در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
extending در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
several چندین
ten چندین
multifold چندین
Several persons ( people ). چندین تن
lot چندین
multiple چندین
multipoint با چندین خط وط
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
manyfold چندین مرتبه
often <adv.> چندین بار
over and over again چندین بار
multilineal دارای چندین خط
a lot of times <adv.> چندین بار
many times <adv.> چندین بار
frequently <adv.> چندین بار
on several occasions در چندین وهله
multicolour با چندین رنگ
for reasons به چندین دلیل
several thousands چندین هزار
manifold copies چندین نسخه
alternates چندین بار
many a time چندین بار
alternate چندین بار
many books چندین کتاب
many times چندین بار
over again چندین بار
dozens of times چندین بار
alternated چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
various چندتا چندین
time and again چندین بار
multivincular چندین پیوندی
multivalve چندین دریچهای
regularly [often] <adv.> چندین بار
over and over چندین بار
many چندین بسا
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
polymerous دارای چندین جزء
multi tasking اجرای چندین کار
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
swarms چندین اشکال برنامه
swarmed چندین اشکال برنامه
swarm چندین اشکال برنامه
multicoloured دارای چندین رنگ
integration انجام چندین عمل با هم
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
polygenetic دارای چندین مبدا
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
multifoliate دارای چندین برگچه
Many years passed . چندین سال گذشت
master key کلید چندین قفل
pooh bah صاحب چندین مقام
floscular مرکب از چندین گلچه
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
multivocal دارای چندین معنی
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
master keys کلید چندین قفل
variform دارای چندین شکل
polyphonous نماینده چندین صدا
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
multitasking اجرای چندین کار
polyphonic نماینده چندین صدا
multistorey ساختمان چندین طبقه
polygastric دارای چندین معده
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
message نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
messages نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
group جمع کردن چندین وسیله با هم
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
group جمع اوری چندین چیز با هم
heteronomous روینده تحت چندین قانون
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
polygenous از چندین جورخاره درست شده
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
groups جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com