Dictiornary-Farsi | پرده تزریق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
grout curtain	پرده تزریق


Other Matches

hypodermic injection	تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
tone and semitone	پرده ونیم پرده
tringle	چوب پرده میل پرده چوب دیرک
intinction	تزریق
injection	تزریق
low level injection	تزریق کم
transfusion	تزریق
transfusions	تزریق
infusions	تزریق
infusion	تزریق
sprayed	تزریق
spray	تزریق
spraying	تزریق
injections	تزریق ها
injective function	تزریق
sprays	تزریق
shot	تزریق
jab [British] [colloquial]	تزریق
mud injection	تزریق گل
mud grouting	تزریق گل
jab [colloquial]	تزریق
shots	تزریق
cement grouting	تزریق سیمان
blast injection engine	موتور تزریق دم
spary gun	پیستوله تزریق
pilot injection	تزریق مقدماتی
chemical consolidation	تزریق شیمیایی
sprayed	تزریق کردن
spary gun	تلمبه تزریق
spraying	تزریق کردن
fule injection	تزریق سوخت
sprays	تزریق کردن
clay grouting	تزریق خاک رس
chemical injection	تزریق شیمیایی
chemical grouting	تزریق شیمیایی
blanket grouting	تزریق سطحی
injecting	تزریق کردن
injected	تزریق کردن
inject	تزریق کردن
injects	تزریق کردن
guns	دستگاه تزریق
gun	دستگاه تزریق
syringe	تزریق کردن
spartter loss	تلف تزریق
spartter	تزریق کننده
syringes	تزریق کردن
injector	تزریق کننده
injection level	سطح تزریق
perfuse	تزریق کردن
immit	تزریق کردن
injection capacity	فرفیت تزریق
injection efficiency	بازده تزریق
injection grid	شبکه تزریق
injection of money	تزریق پول
injection point	نقطه تزریق
injector	الت تزریق
injector valve	سوپاپ تزریق
inspirator	تزریق کننده
intake well	چاه تزریق
metal spraying	تزریق فلزی
grouting gallery	دالان تزریق
vaccinophobia	تزریق هراسی
grout hole	چاه تزریق
grout hole	سوراخ تزریق
gas injection	تزریق بنزین
drilled grout hole	چاه تزریق
drilled grout hole	سوراخ تزریق
perfusion	تزریق وریدی
spray	تزریق کردن
grouting galleries	مجاری تزریق
iodize	یود تزریق کردن
jetting tube	لوله تزریق در حفاری
petrol injection motor	موتور تزریق بنزینی
concrete gun	دستگاه تزریق بتن
injector pump	پمپ تزریق سوخت
metal spray gun	تلمبه تزریق فلز
airless solid injection	تزریق بدون کمپرسور
injection timing	تنظیم مقدار تزریق
flame spray	تزریق کردن شعلهای
grouting	تزریق دوغاب سیمان
gas injection method	روش تزریق گاز
grouted alluvium	ابرفت تزریق شده
grease injector	تزریق کننده گریس
hypodermic	تزریق زیر جلدی
petrol injection pump	پمپ تزریق بنزین
transfusions	رسوخ تزریق خون
hypo	تزریق زیر جلدی
transfusion	رسوخ تزریق خون
fuel injection system	سیستم تزریق سوخت
hypodermics	تزریق زیر جلدی
needles	با سوزن تزریق کردن
needle	با سوزن تزریق کردن
needled	با سوزن تزریق کردن
needling	با سوزن تزریق کردن
injection	داروی تزریق کردنی
grout stop	اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
transfusable	قابل تزریق در جسم دیگری
transfuse	رسوخ یافتن در تزریق کردن در
transfusible	قابل تزریق در جسم دیگری
throwin	در دنده انداختن تزریق کردن
hypo	سوزن تزریق زیر جلدی
blast furnace gun	وسیله تزریق کوره بلند
hyodermic needle	سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
mainlining	مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlined	مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlines	مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
low level injection efficiency	ضریب بهره تزریق در سطح پایین
hypodermics	سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
mainline	مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
hypodermic	سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
wet take off	برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
injector	وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
shoot up <idiom>	مواد را از راه تزریق مصرف کردن
emulsion injection	تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
injection engine	ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
wet rating	توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
contra injection	تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
grout curtain	لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
alumetize	الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
slow pill	ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
scopolamine	ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
blinds	پرده
hangings	پرده
bluntly	بی پرده
tympan	پرده
painting	پرده
paintings	پرده
straightest	بی پرده
straighter	بی پرده
outspokenly	بی پرده
blinded	پرده
membranes	پرده
screening, screenings	پرده
diaphragms	پرده
screens	پرده
membrane	پرده
curtains	پرده
screen	پرده
straight	بی پرده
screened	پرده
smokescreen	پرده
diaphragm	پرده
blunts	بی پرده
blind	پرده
franks	بی پرده
franking	بی پرده
velum	پرده
frankest	بی پرده
free spoken	بی پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
straight out	بی پرده
plain spoken	بی پرده
vane	پرده
franker	بی پرده
fin footed	پرده پا
blunt	بی پرده
blunted	بی پرده
veil	پرده
veils	پرده
pall	پرده
palled	پرده
palling	پرده
palls	پرده
bluntest	بی پرده
blunter	بی پرده
blunting	بی پرده
unreserved	بی پرده
franked	بی پرده
mantle	پرده
patagium	پرده
pecten	پرده
door curtain	پرده
door curtain	پرده در
window shade	پرده
tympanon	پرده
vanes	پرده
mantles	پرده
pert	بی پرده
uninhibited	بی پرده
frank	بی پرده
straightforward	بی پرده
straightforwardly	بی پرده
backstage	در پس پرده
purdah	پرده
glozing	پرده پوشی
tympanic membrane	پرده صماخ
tableau	پرده نقاشی
hymenopteral or terous	پرده بال
upholster	پرده زدن
roundly	بی پرده اشکار
webbed	پرده دار
eardrum	پرده صماخ
half tone	نیم پرده
he has a loose tongue	پرده در است
fretted	پرده دار
eardrums	پرده گوش
hymenoptera	پرده بالان
tympanum	پرده گوش
eardrums	پرده صماخ