Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English
Persian
indirect question
پرسش غیرمستقیم
oblique question
پرسش غیرمستقیم
Other Matches
interrogatively
بشکل پرسش بطور پرسش
out of straight
غیرمستقیم
circuity
غیرمستقیم
roundabout
غیرمستقیم
roundabouts
غیرمستقیم
backstairs
غیرمستقیم
indirect
غیرمستقیم
circuitous
غیرمستقیم
elenctic
غیرمستقیم
indirect measurement
سنجش غیرمستقیم
mediately
بطور غیرمستقیم
indirect control
کنترل غیرمستقیم
mitosis
تسقیم غیرمستقیم
on costs
هزینههای غیرمستقیم
indirect proof
برهان غیرمستقیم
indirectly
بطور غیرمستقیم
indirect taxation
مالیات غیرمستقیم
excise duties
مالیات غیرمستقیم
indirect suggestion
تلقین غیرمستقیم
indirect wave
موج غیرمستقیم
insinuation
دخول غیرمستقیم
indirect loading
بارگذاری غیرمستقیم
at second hand
بطور غیرمستقیم
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
indirect expenses
مخارج غیرمستقیم
indirect materials
مواد غیرمستقیم
transitive
رابطه غیرمستقیم
indirect operation
عملکرد غیرمستقیم
indirect knowledge
معرفت غیرمستقیم
indirect labour
کار غیرمستقیم
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
consequential damages
خسارت غیرمستقیم
indirect laying
اتش غیرمستقیم
spot pass
پاس غیرمستقیم
indirect free kick
ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect induction heating
گرمایش القایی غیرمستقیم
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect control system
سیستم کنترل غیرمستقیم
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
direct lighting
روشن سازی غیرمستقیم
indirect addressing
نشان دهی غیرمستقیم
indirect light distribution
پخش نور غیرمستقیم
indirect quotable
نقل قول غیرمستقیم
indirect release
قطع کننده غیرمستقیم
indirect resistance furnace
کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
predicatively
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
karyokinesis
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
image arc furnace
کوره قوس نوری غیرمستقیم
bricole
ضربه غیرمستقیم توپ یا گوی
to over hear any one
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
questions
پرسش
query
پرسش
queried
پرسش
queries
پرسش
questioned
پرسش
querying
پرسش
items
پرسش
item
پرسش
question
پرسش
test item
پرسش
questions
تردید پرسش
item difficulty
دشواری پرسش
item analysis
تحلیل پرسش
interrogarive pronoun
ضمیر پرسش
floorer
پرسش سخت
point of interrogation
نشان پرسش
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
questtioningly
پرسش کنل
questionary
پرسش نامه
interrogatively
ازراه پرسش
leadingquestion
پرسش راهنما
item validity
اعتبار پرسش
item selection
پرسش گزینی
interogation mark
نشان پرسش
catechist
ازراه پرسش
poser
پرسش دشوار
question
تردید پرسش
inquiry
پرسش بازجویی
cross-examine
پرسش کردن از
inquiries
پرسش بازجویی
questioningly
پرسش کنان
cross-examined
پرسش کردن از
cross-examines
پرسش کردن از
cross-examining
پرسش کردن از
poseur
پرسش دشوار
poseurs
پرسش دشوار
posers
پرسش دشوار
cross-examination
پرسش و مقابله
cross-examinations
پرسش و مقابله
questioned
تردید پرسش
debriefed
پرسش کردن
question mark
پرسش نشان
catechise
از راه پرسش
catechize
از راه پرسش
interrogators
پرسش کننده
debriefs
پرسش کردن
interrogator
پرسش کننده
question marks
پرسش نشان
debrief
پرسش کردن
multiple choice item
پرسش چند گزینهای
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
to overwhelm with questions
غرق پرسش کردن
open ended question
پرسش باز پاسخ
item discrimination index
ضریب افتراق پرسش
leap frog test
آزمایش پرسش قورباغه
quiz
شوخی پرسش و ازمون
leading question
پرسش راهنمایی کننده
catechisms
پرسش نامه مذهبی
catechism
پرسش نامه مذهبی
this very question
دقیقا همین پرسش
catechise
از راه پرسش یاددادن
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
catechize
از راه پرسش یاددادن
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
quizzes
شوخی پرسش و ازمون
interrogator responsor
دستگاه پرسش- پاسخ
circularize
پرسش نامه فرستادن
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
inquisitorial
مقرون به سخت گیری در پرسش
multiple-choice
وابسته به پرسش چند پاسخی
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
inquires
پرسش کردن جویا شدن
resolveme this
این پرسش را پاسخ دهید
enquired
پرسش کردن جویا شدن
enquires
پرسش کردن جویا شدن
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
inquire
پرسش کردن جویا شدن
inquired
پرسش کردن جویا شدن
this act provoked my inquiry
این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
to p any one with question
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p angone with questions
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
opens
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
relational database management system
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
excise
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
image
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
queries
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly
تحقیق کنان پرسش کنان
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com