English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (10 milliseconds)
English Persian
questioningly پرسش کنان
Search result with all words
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
Other Matches
rejoicingly شادی کنان وجد کنان
interrogatively بشکل پرسش بطور پرسش
afoam کف کنان
vacillatingly دل دل کنان
murmuringly غر غر کنان
lingeringly فس فس کنان
mutteringly من من کنان
pantingly ارزو کنان
loiteringly درنگ کنان
murmuringly ناله کنان
on the run شلوق کنان
ponderingly اندیشه کنان
rejoicingly خوشی کنان
refelectingly اندیشه کنان
railingly بدحرفی کنان
ragingly شورش کنان
pulingly ناله کنان
procrastinatingly تعلل کنان
poutingly لب کلفت کنان
insinuatingly اشاره کنان
jokingly شوخی کنان
cock-a-hoop شادی کنان
mockingly ریشخند کنان
haltingly تامل کنان
gyringly گردش کنان
grumblingly شکایت کنان
whiningly ناله کنان
groaningly ناله کنان
glozingly تاویل کنان
flashily جلوه کنان
fawningly مداهنه کنان
exultingly خوشی کنان
exultantly خوشی کنان
intriguingly دسیسه کنان
jumpingly پرش کنان
lingeringly درنگ کنان
lingeringly معطل کنان
louringly اخم کنان
lurkingly کمین کنان
minaciously تهدید کنان
insultingly توهین کنان
remonstratingly نکوهش کنان
vituperatively سرزنش کنان
wailingly شیون کنان
mincingly ناز کنان
surprisedly تعجب کنان
sneeringly ریشخند کنان
scoffingly ریشخند کنان
saunteringly ولگردی کنان
wonderingly تعجب کنان
menacingly تهدید کنان
under one's breath <idiom> نجوا کنان
remonstratingly تعرض کنان
repinningly لندلند کنان
reprovingly سرزنش کنان
twittingly سرزنش کنان
wailingly ناله کنان
dramatis personoe صورت بازی کنان
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
at pause مکث کنان خاموش
jumpingly جست وخیز کنان
frisky جست وخیز کنان
friskier جست وخیز کنان
friskiest جست وخیز کنان
revilingly بدگویان فحاشی کنان
repinningly ناله کنان بادلتنگی
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
haltingly درنگ کنان ازروی دودلی
fleeringly استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
interposingly مداخله کنان بطور معترضه
skipped رقص کنان حرکت کردن
skips رقص کنان حرکت کردن
on the run بهر سو دوان دوندگی کنان
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
skip رقص کنان حرکت کردن
question پرسش
query پرسش
queries پرسش
questions پرسش
querying پرسش
item پرسش
items پرسش
test item پرسش
queried پرسش
questioned پرسش
leadingquestion پرسش راهنما
interrogarive pronoun ضمیر پرسش
interogation mark نشان پرسش
point of interrogation نشان پرسش
interrogatively ازراه پرسش
item analysis تحلیل پرسش
item difficulty دشواری پرسش
item selection پرسش گزینی
item validity اعتبار پرسش
questionary پرسش نامه
questtioningly پرسش کنل
question marks پرسش نشان
inquiries پرسش بازجویی
poser پرسش دشوار
inquiry پرسش بازجویی
question تردید پرسش
questioned تردید پرسش
questions تردید پرسش
cross-examination پرسش و مقابله
interrogator پرسش کننده
cross-examined پرسش کردن از
posers پرسش دشوار
debriefs پرسش کردن
debriefed پرسش کردن
cross-examine پرسش کردن از
debrief پرسش کردن
cross-examines پرسش کردن از
cross-examining پرسش کردن از
poseur پرسش دشوار
poseurs پرسش دشوار
interrogators پرسش کننده
catechist ازراه پرسش
catechise از راه پرسش
floorer پرسش سخت
question mark پرسش نشان
oblique question پرسش غیرمستقیم
indirect question پرسش غیرمستقیم
in an interrogatory tone با لحن پرسش
catechize از راه پرسش
cross-examinations پرسش و مقابله
quizzes شوخی پرسش و ازمون
quiz شوخی پرسش و ازمون
to overwhelm with questions غرق پرسش کردن
circularize پرسش نامه فرستادن
interrogator responsor دستگاه پرسش- پاسخ
this very question دقیقا همین پرسش
status enquiry پرسش نامه وضعیت
leading questions پرسش راهنمایی کننده
catechize از راه پرسش یاددادن
catechisms پرسش نامه مذهبی
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
catechism پرسش نامه مذهبی
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
leading question پرسش راهنمایی کننده
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
catechise از راه پرسش یاددادن
open ended question پرسش باز پاسخ
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
item discrimination index ضریب افتراق پرسش
multiple choice item پرسش چند گزینهای
enquires پرسش کردن جویا شدن
enquired پرسش کردن جویا شدن
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
inquired پرسش کردن جویا شدن
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
inquire پرسش کردن جویا شدن
resolveme this این پرسش را پاسخ دهید
inquires پرسش کردن جویا شدن
inquisitorial مقرون به سخت گیری در پرسش
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
relational database management system پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
queried که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
whisperingly به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
perdu or due درحال کمین کمین کنان
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
gulpingly غورت غورت کنان
pulingly جیک جیک کنان
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com