Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English
Persian
pensile birds
پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
Other Matches
nutant
سرازیر اویخته زیور اویخته
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
malam
اجری که از ان میسازند
boxes are made of wood
جعبه ها را از چوب میسازند
corralling
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
shelving
موادیکه از ان تاقچه میسازند شیب
corrals
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corral
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
gruyere
پنیرسوراخ سوراخ سویسی که ازشیرگاو میسازند د
marsh mallow
یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
fly amanita
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly bane
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
ivory black
رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
gelignite
ماده ژلاتینی و منفجرهای که از نیترو گلیسیرین میسازند ژلیگنیت
helleborism
معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
nacelle
اشیانه
nidicolous
هم اشیانه
hangar deck
پل اشیانه
nests
اشیانه
hangar
اشیانه
nest
اشیانه
hangars
اشیانه
nests
اشیانه تیربار
hangars
اشیانه هواپیما
nest
اشیانه تیربار
nide
اشیانه قرقاول
hangar
اشیانه هواپیما
nestlings
جوجه اشیانه
nestling
جوجه اشیانه
nidification
اشیانه سازی
pillbox
اشیانه بتونی
pillboxes
اشیانه بتونی
alcoves
اشیانه زمین شناسی
nerd
اشیانه لانه کردن
alcove
اشیانه زمین شناسی
nidicolous
در اشیانه قرار گرفته
nerds
اشیانه لانه کردن
bird's nest
حرکت اشیانه پرنده روی دارحلقه
overhung
اویخته
suspended
اویخته
poutingly
با لب اویخته
pendent
اویخته
underhung
اویخته
flappy
اویخته
penduline
اویخته
droppers
اویخته
hung
اویخته
dropper
اویخته
flapping
اویخته
pendant
اویخته
pendants
اویخته
pensile
اویخته
punka
بادبزن اویخته
suspended ceiling
سقف اویخته
cat walk
راه رو اویخته
chap fallen
لب ولوچه اویخته
flap eared
اویخته گوش
suspensed load
بار اویخته
lappet
گوشت اویخته
pendentive dome
گنبد اویخته
flaps
اویخته وشل
down in the mouth
لب و لوچه اویخته
beetles
اویخته شدن
flap
اویخته وشل
pendulum
جسم اویخته
pendulums
جسم اویخته
beetle
اویخته شدن
flapped
اویخته وشل
flapped
قسمت اویخته هر شیئی
lappet
لبه اویخته کلاه
thrum
ریشه یانخ اویخته
flaccid
چروک شده اویخته
lop eared
دارای گوش اویخته
flews
قسمت اویخته لب بالای سگ
lopeared
دارای گوشهای اویخته
flaps
قسمت اویخته هر شیئی
penduline
دارای اشیان اویخته
lob
گوشت یا پوست اویخته
lobs
گوشت یا پوست اویخته
flap
قسمت اویخته هر شیئی
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
lobbing
گوشت یا پوست اویخته
lobbed
گوشت یا پوست اویخته
trussing
بدار اویخته شدن خرپا
trussed
بدار اویخته شدن خرپا
truss
بدار اویخته شدن خرپا
lobated
دارای غبغب یازائده اویخته
lobate
دارای غبغب یازائده اویخته
trusses
بدار اویخته شدن خرپا
dipping sonar
سونار اویخته از هواپیما یاهلیکوپتر
pendulously
بطور اویخته یا تاب خور
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
breasted transmitter
میکروفونی که به گردن اویخته میشود
to poke one's head
با سرپایین اویخته راه رفتن
flapped
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
dag
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
flap
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
slouch hat
کلاه لبه پهن ولبه اویخته
hanging
بدار زدن چیز اویخته شده
flaps
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
valances
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
pantaloon
پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
valance
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valences
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
mastiff
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
mastiffs
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
lugsail
بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
crosshead
وزنه مستطیلی که به سیم نقاله روی سطل معدنچیان اویخته میش ود
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
lobe
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
sabretache
خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
slacks
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slackest
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slack
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
lighted
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
pouter
لب ولوچه دار دارای لب ولوچه اویخته
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com