English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
gonfalon پرچمی که نوارهای باریک یاپرچمهای کوچک از ان اویزان است
Other Matches
jewelled [هر نوع تزئین تشکیل شده از نوارهای باریک و مهره های نیمه دایره و لوزی شکل]
drafting [کشش کلاف های پشم یا پنبه بوسیله دست یا ماشین که آن را بصورت نوارهای باریک و نهایتا نخ در آورد.]
sky surfer هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
hand glider هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
color patches نوارهای رنگی تور استتار نوارهای استتار
silicon ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک
cassettes کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
cassette کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
decandrous ده پرچمی
staminal پرچمی
triandrous سه پرچمی
diandrous دو پرچمی
pentandrous پنج پرچمی
dodecandrous دوازده پرچمی
flage pole position موقعیت میله پرچمی
black flag پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
tedradynamous دارای شش پرچمی که دوپرچمش بلندتر باشد
charpentier bands نوارهای شارپانتیه
blanking bars نوارهای خاموشی
ghost lines نوارهای فسفردار
sound bars نوارهای صوتی
combination bands نوارهای ترکیبی
bunting پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
garlands نوارهای تور استتار
lashings نوارهای بارپیچی طنابها
garland نوارهای تور استتار
magnetic tape archive بایگانی یا ارشیو نوارهای صوتی
swathes ردیف باریک راه باریک
swath ردیف باریک راه باریک
swathe ردیف باریک راه باریک
webbing نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
perfory نوارهای سوراخ دار جداشدنی در دو طرف کاغذ کامپیوترتاشو
suspension strap نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
sentinel 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
pensile اویزان
dangling اویزان
overhanging اویزان
suspension bridges پل اویزان
suspension bridge پل اویزان
clinching اویزان
penduline اویزان
dangles اویزان
clinched اویزان
clinch اویزان
clinches اویزان
dangle اویزان
dangler اویزان
dangled اویزان
pendent اویزان
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
stage نیمکت اویزان
monorail ترن اویزان
hang اویزان کردن
dangles اویزان بودن
flappy اویزان وگشاد
stages نیمکت اویزان
hangs اویزان کردن
monorails ترن اویزان
dangled اویزان بودن
suspends اویزان کردن
dangling اویزان بودن
hook up نقشه اویزان
suspend اویزان کردن
hook-up نقشه اویزان
dangle اویزان بودن
hook-ups نقشه اویزان
suspending اویزان کردن
suspension اویزان کردن
suspension bucket سطل اویزان
suspensions اویزان اویزانی
overhang اویزان بودن
suspensions اویزان کردن
suspension insulator مقره اویزان
suspension ladder نردبان اویزان
hook on اویزان کردن
hitch tie گره اویزان
suspension bow رکاب اویزان
suspension اویزان اویزانی
overhead rial ریل اویزان
suspension cable کابل اویزان
pendant switch کلید اویزان
overhangs اویزان بودن
basket tie گره اویزان
lippy پر رو دارای لب اویزان
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
dangles اویزان کردن اویختن
dangled اویزان کردن اویختن
impendent تهدید کننده اویزان
dangle اویزان کردن اویختن
kiting اویزان شدن از گلایدر
sling load بار اویزان از هواپیما
hanging scaffold چوب بست اویزان
hanging pawns پیادههای اویزان شطرنج
dangling اویزان کردن اویختن
hanging اویزان درحال تعلیق
earlobe قسمت اویزان گوش
basket hitch tie گره اویزان دو خفتی
earlobes قسمت اویزان گوش
overhangs اویزان کردن یا شدن
overhang اویزان کردن یا شدن
chapfallen دارای چانه اویزان
to hand out از پنجره اویزان کردن
acrochordon دارای زگیل اویزان
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
parasol wing بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
machanic کمربند ایمنی اویزان از سقف
suspends اویزان شدن یا کردن اندروابودن
monkey hang اویزان شدن ژیمناست با یک دست
suspending اویزان شدن یا کردن اندروابودن
hanging arrow تیر اویزان شده به هدف
suspend اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspension ribbon لنت اویزان کردن نشان
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
impend اویزان کردن در شرف وقوع بودن
shag پارچه مویی زبر اویزان بودن
drag line طنای اویزان از بالن هنگام فرود
takle به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
rosulate روی هم خوابیده دارای گلهای اویزان
upper arm hang اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
grab rope طناب مخصوص اویزان شدن از ناو
shagging پارچه مویی زبر اویزان بودن
shags پارچه مویی زبر اویزان بودن
zara design نقش محرمات [قدیمی ترین نقش شناخته شده فرش بصورت ساده و نوارهای موازی در طول فرش بافته می شود.]
flapped لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
kago تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
flaps لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flap لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
hangnail ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
live box جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
rag rug قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Turkaman rugs فرش های ترکمن [اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
lathy باریک
thins باریک
angustate باریک
slat باریک
reediest باریک
reedier باریک
reedy باریک
trickly باریک
narrow headed سر باریک
gracile باریک
slender باریک
narrow باریک
long nose دم باریک
narrowed باریک
narrower باریک
narrowest باریک
thready باریک
attenute باریک
hairlike باریک
fine drawn باریک
slats باریک
leptocephalic سر باریک
thinnest باریک
tenderest باریک
slices باریک
slice باریک
straits باریک
tenuous باریک
tender باریک
tendering باریک
tendered باریک
needle-nose pliers دم باریک
strait باریک
thinners باریک
thinned باریک
fine spun باریک
thin باریک
capillary باریک
capillaries باریک
plumb rule ریسمان کار یا شاقولی که روی تختهای اویزان باشد تخته کار
long nose انبر دم باریک
inswept جلو باریک
funnels باریک شدن
labels تکه باریک
funnelling باریک شدن
funnel باریک شدن
funneling باریک شدن
subtility باریک بینی
stems راه باریک
subtil باریک بین
funneled باریک شدن
stringy floppy فلاپی باریک
stemming راه باریک
string tie کراوات باریک
stemmed راه باریک
slotting تخته باریک
fastidious باریک بین
leptodactyl باریک پنجه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com