Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
small craft warning
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
Other Matches
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
aldis lmap
چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
red lights
چراغ قرمز
red light
چراغ قرمز
red flag
پرچم قرمز اتومبیل رانی
Red light is a signal for danger .
چراغ قرمز علامت خطر است
protest flag
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
goal light
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
diver's flag
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
hot spots
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
compromising emanation
پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
run a risk
<idiom>
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
Anatolia
منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
carminic acid
اسید کارمینیک
[عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
flags
پرچم دار کردن پرچم زدن به
flag
پرچم دار کردن پرچم زدن به
fervor
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour
حرارت شدید اشتیاق شدید
field colors
پرچم رزمی پرچم یکانی
color salute
سلام پرچم احترام به پرچم
halyard
ریسمان پرچم طناب پرچم
infrared line scan
ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
infrared imagery
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Turkaman rugs
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
flag semaphore
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
mediterranean sea
دریای مدیترانه
adriatic sea
دریای ادریانیک
Oman
دریای عمان
mare clausum
دریای بسته
aegean sea
دریای اژه
rough sea
دریای خراب
high seas
دریای ازاد
territorial sea
دریای ساحلی
sea nettle
ستاره دریای
smooth see
دریای ارام
dead sea
دریای لوط
seaway
دریای متلاطم
flat calm
دریای روغنی
sea fight
جنگ دریای
mare liberum
دریای ازاد
blue water
دریای ازاد
territorial sea
دریای داخلی
the black sea
دریای سیاه
moderate sea
دریای معتدل
high sea
دریای ازاد
unsafe
خطرناک
dicey
خطرناک
perilous
خطرناک
hazardous
خطرناک
herculean
خطرناک
jeopardous
خطرناک
critical
خطرناک
malignant
خطرناک
grave
بم خطرناک
gravest
بم خطرناک
parlous
خطرناک
graves
بم خطرناک
infrared ray
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
closed sea
دریای غیر ازاد
heavy sea
دریای خیلی خراب
bathyal
مربوط به دریای عمیق
calm sea
دریای خیلی ارام
solan
قاز دریای شمالی
gannet
غاز دریای شمالی
pontic
وابسته به دریای سیاه
Channel Islands
جزیرههای دریای مانش
pontic
شبیه دریای سیاه
service squadron
قسمت خدمات دریای
erythrean
وابسته به دریای قلزم
pore
در دریای تفکرغوطه ور شدن
atlantic
دریای محیط غربی
pores
در دریای تفکرغوطه ور شدن
danger bearing
سمت خطرناک
critically wounded
مجروح خطرناک
danger space
فضای خطرناک
danger area
منطقه خطرناک
marginal
حاشیهای خطرناک
dangerous play
بازی خطرناک
disastrous
خطرناک فجیع
dangerously
بطور خطرناک
pernicious anemia
کم خونی خطرناک
perilously
بطور خطرناک
predicament
وضع خطرناک
predicaments
وضع خطرناک
sthenic
قوی خطرناک
black propaganda
تبلیغات خطرناک
black body
قسمت خطرناک
between wind and water
در جای خطرناک
serious
سخت خطرناک
venturesome
با تهور خطرناک
death traps
بسیار خطرناک
death trap
بسیار خطرناک
warm corner
جای خطرناک
offensive weapon
سلاح خطرناک
hazardous goods
کالاهای خطرناک
hazardous goods
امتعه خطرناک
dangerousness
وضعیت خطرناک
polynya
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
polynia
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
ship fever
طوفان سخت در دریای چین
booby
نوعی قاز دریای شمالی
mediterranean sea
دریای روم بحر الروم
hairy
<idiom>
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
breakneck
فوق العاده خطرناک
dicey
<idiom>
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
pixy
ادم بازیگوش و خطرناک
pixies
ادم بازیگوش و خطرناک
pixie
ادم بازیگوش و خطرناک
calamitous
مصیبت بار خطرناک
danger space
فضای هوایی خطرناک
imminent
قریب الوقوع خطرناک
malignantly
بطور خطرناک یاردی
submarine boat
زیر دریای
[نظامی]
[علوم طبیعی]
typhoons
توفان سخت دریای چین گردباد
typhoon
توفان سخت دریای چین گردباد
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
overland route
راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
submarine
زیر دریای
[نظامی]
[علوم طبیعی]
krait
مار سمی و خطرناک هندی
subcritical
زیر مرحله خطرناک وبحرانی
cockatrice
ادم خیلی مضر و خطرناک
porbeagle
کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
Latvia
جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
wipe out
افتادن خطرناک از روی تخته موج
near collision
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
fire support station
نققه هدف اتش پشتیبانی دریایی ایستگاه اتش دریای
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
raging
شدید
severer
شدید
severest
شدید
toughest
شدید
tougher
شدید
sweltering
شدید
climacteric
<adj.>
شدید
vehemently
شدید
violent
شدید
vehement
شدید
sopping
شدید
rigorous
شدید
inclement
شدید
keenest
شدید
incontrollable
شدید
keen
شدید
severe
شدید
slashing
شدید
acute
شدید
hyperpyrexia
تب شدید
tough
شدید
draconic
شدید
two fisted
شدید
diametrical
شدید
extensive
شدید
diametric
شدید
stalwart
شدید
drastically
شدید
drastic
شدید
vigorous
شدید
stalwarts
شدید
strenuous
شدید
forcible
شدید
boisterous
شدید
rugged
شدید
high wrought
شدید
intensive
شدید
grievous
شدید
towering
شدید
intense
شدید
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
rush
حرکت شدید
heaviest
شدید پرزور
hard
مشکل شدید
rushing
حرکت شدید
slat
ضربه شدید
boom
رونق شدید
penchant
میل شدید
schwarmerei
احساسات شدید
boomed
رونق شدید
booming
رونق شدید
rumbustious
سخت شدید
booms
رونق شدید
rushed
حرکت شدید
slats
ضربه شدید
pash
باران شدید
aggravator
شدید کننده
advertising blitz
تبلیغات شدید
chronic
شدید گرانرو
actude conditions
شرایط شدید
violent wind
باد شدید
revulsion
تنفر شدید
galloping inflation
تورم شدید
hardest
مشکل شدید
an intensive particle
ادات شدید
high rate discharge
تخلیه شدید
passion
تعصب شدید
harder
مشکل شدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com