English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English Persian
stow پریدن انباشتن
stowed پریدن انباشتن
stowing پریدن انباشتن
stows پریدن انباشتن
Other Matches
hoarding انباشتن
accrues انباشتن
stacks انباشتن
accruing انباشتن
stacked انباشتن
stack انباشتن
hill انباشتن
hills انباشتن
stuff انباشتن
accrue انباشتن
stuffing انباشتن
accumulate انباشتن
hoardings انباشتن
accumulates انباشتن
accumulating انباشتن
bulk انباشتن
treasur up انباشتن
stuffed انباشتن
cumulate انباشتن
cumulation انباشتن
roll up انباشتن
stashing انباشتن
agglomerate انباشتن
stashes انباشتن
hoarded انباشتن
stuffs انباشتن
hoard انباشتن
hoards انباشتن
stash انباشتن
stashed انباشتن
stuffs چپاندن انباشتن
stuffed چپاندن انباشتن
stuff چپاندن انباشتن
accumulates رویهم انباشتن
stack up روی هم انباشتن
huddling روی هم انباشتن
accumulating رویهم انباشتن
pyramid رویهم انباشتن
pyramids رویهم انباشتن
accumulate رویهم انباشتن
huddled روی هم انباشتن
assemble انباشتن گرداوردن
assembled انباشتن گرداوردن
assembles انباشتن گرداوردن
dump رونوشت انباشتن
huddle روی هم انباشتن
fill انباشتن اکندن
fills انباشتن اکندن
huddles روی هم انباشتن
stacks انباشتن پشته کردن
ingather انباشتن خرمن برداشتن
stack انباشتن پشته کردن
agglomerate جمع کردن انباشتن
stacked انباشتن پشته کردن
garners انبار کردن انباشتن
garnering انبار کردن انباشتن
garnered انبار کردن انباشتن
garner انبار کردن انباشتن
overstuff با اشیا زیاد انباشتن
overstuff بیش ازحد لزوم انباشتن
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
plenish با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
jumps پریدن
springs پریدن
skipped پریدن
skips پریدن
spring پریدن
jumped پریدن
to take ones flight پریدن
to take off پریدن
to start up از جا پریدن
skip پریدن
start up از جا پریدن
jump پریدن
popping پریدن
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
kickover زدن و پریدن
popped پراندن پریدن
pole vault بانیزه پریدن
pole vaults بانیزه پریدن
skitter پریدن وسرخوردن
snap a person's head off بکسی پریدن
snap a person's nose off بکسی پریدن
splash line خط پریدن به اب در غواصی
to fly away پریدن ورفتن
to skip rope از طناب پریدن
To jump . To be startled. ازجا پریدن
pop پراندن پریدن
bail out پریدن از هواپیما
glides سبک پریدن
shies ازجا پریدن
pops پراندن پریدن
shy ازجا پریدن
shyer ازجا پریدن
shyest ازجا پریدن
shying ازجا پریدن
hip جستن پریدن
hips جستن پریدن
glide سبک پریدن
glided سبک پریدن
shied ازجا پریدن
hods بالا وپایین پریدن
to d. a leap جرات پریدن کردن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
hod بالا وپایین پریدن
hurdles از روی مانع پریدن
hurdle از روی مانع پریدن
vault جست زدن پریدن
vaults جست زدن پریدن
spout پریدن فواره زدن
spouted پریدن فواره زدن
bucks ازروی خرک پریدن
spouts پریدن فواره زدن
takeoffs ازجا پریدن وبلندشدن
spouting پریدن فواره زدن
bail out پریدن و شیرجه رفتن در اب
takeoff ازجا پریدن وبلندشدن
buck ازروی خرک پریدن
fly گریختن پریدن پرواز
fly پرواز کردن پریدن
hurdles از روی پرچین یاچارچوب پریدن
bounced پریدن گزاف گویی کردن
bounce پریدن گزاف گویی کردن
To go for each other. بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
tumble جست وخیز کردن پریدن
springs حالت ارتجاعی فنر پریدن
bucks بالا پریدن وقوز کردن
hurdle از روی پرچین یاچارچوب پریدن
bounces پریدن گزاف گویی کردن
buck بالا پریدن وقوز کردن
tumbled جست وخیز کردن پریدن
spring حالت ارتجاعی فنر پریدن
jounce بشدت بالا و پایین پریدن
tumbles جست وخیز کردن پریدن
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
front underlock خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
jumped پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jumps پریدن با چتر پرش اسب از مانع
to snap one's nose or head off بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to jackknife با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن [ژیمناستیک]
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
screening پریدن جلو دید تیم حریف درهنگام سرو زدن
rushing برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
steer wrestling پریدن از اسب به گردن گاو وفرود امدن او به زمین باپیچاندن گردنش
pondage گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
skydive پریدن از هواپیما با چتر ومانور پیش از بازشدن چتر
to brachiate از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
nips جفت جفت زدن پریدن
nip جفت جفت زدن پریدن
nipped جفت جفت زدن پریدن
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com