English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English Persian
idle period پریود بی باری
Other Matches
orbital period پریود اربیتالی
alternation نیم پریود
period زمان تناوب پریود
cycles تناوب پریود سیکل
cycled تناوب پریود سیکل
cycle تناوب پریود سیکل
periods زمان تناوب پریود
phugoid oscillation نوسانهای با پریود طولانی هواپیما حول محور عرضی
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
freighters باری
sterility بی باری
infertility بی باری
freighter باری
idle runing بی باری
unloads بی باری
unloaded بی باری
unload بی باری
idling بی باری
infecundity بی باری
utility باری
empty load بی باری
barye باری
fright car واگن باری
idling cycle سیکل بی باری
idle time زمان بی باری
fourgon واگون باری
dead weight tonnage گنجایش باری
idle frequency فرکانس بی باری
cargo ship کشتی باری
cargo liner کشتی باری
idle current جریان بی باری
lighterage قایق باری
freight trains قطار باری
freight train قطار باری
scow یدک کش باری
road transport vehicle ماشین باری
railroad carriage واگن باری
praam باری یاتوپدار
no load voltage ولتاژ بی باری
no load switching سوئیچینگ بی باری
no load speed سرعت بی باری
no load current جریان بی باری
no load condition حالت بی باری
neutral position وضعیت بی باری
motortruck کامیون باری
cargo boat کشتی باری
van واگن باری
lighter قایق باری
vans واگن باری
freight cars واگن باری
freight car واگن باری
rafts قایق باری
raft قایق باری
lorry ماشین باری
lighters قایق باری
lorries ماشین باری
lift helicopter هلی کوپتر باری
lighter کشتی باری کوچک
promiscuity بی بند و باری جنسی
truckloads به گنجایش یک ماشین باری
no load loss تلف یا تلفات بی باری
truckload به گنجایش یک ماشین باری
perfunctory باری بهر جهت
overload principle اصل اضافه باری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
lorry اتومبیل باری گاری
sexual promiscuity بی بند و باری جنسی
lorries اتومبیل باری گاری
floating cargo باری که دردریا است
ideal no load d.c. voltage ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
idle current connection اتصال جریان بی باری
autoloading باری نیم خودکار
idling current connection اتصال جریان بی باری
vans واگن باری سرپوشیده
boxcar یکنوع واگن باری
cargo master نوعی هواپیمای باری
van واگن باری سرپوشیده
lighters کشتی باری کوچک
ideal no load voltage ولتاژ بی باری ایده ال
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
nosing باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
wanigan سقف تراکتور یا ماشین باری
wannigan سقف تراکتور یا ماشین باری
the supreme خداوند متعال باری تعالی
freighters کرایه کننده کشتی باری
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
freighter کرایه کننده کشتی باری
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
lighters با قایق باری کالا حمل کردن
carrack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
carack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighter با قایق باری کالا حمل کردن
galiot کرجی باری یاماهی گیری هلندی
milner bary gambit گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
plateform car واگن باری بدون دیوار راه اهن
heian sandan اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
maids of honor ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honour ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
neutral position وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
maid of honor ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com