Dictiornary-Farsi | پست تبدیل قدرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
power converter station	پست تبدیل قدرت


Other Matches

empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
novatio non presumiter	تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
conversion scale	مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration	تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution	تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
assembler	اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to hexadecimal conversion	تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion	تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
conversions	1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion	1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
powered	قدرت
power takeoff	قدرت
powering	قدرت
commanding	با قدرت
nerves	قدرت
power	قدرت
zing	قدرت
will power <idiom>	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
abilities	قدرت
potency	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
sovereignty	قدرت
nerve	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
energy	قدرت
strenght	قدرت
vigour	قدرت
powers	قدرت
vis	قدرت
vim	قدرت
vigor	قدرت
strong arm	قدرت
forcing	قدرت
capability	قدرت
posses	قدرت
forces	قدرت
strengths	قدرت
force	قدرت
strength	قدرت
strong-arm	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
godown	قدرت
posse	قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
social power	قدرت اجتماعی
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
seapower	قدرت دریایی
gripping power	قدرت مهارکنندگی
discourse	قدرت استقلال
discourses	قدرت استقلال
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
damping power	قدرت میرایی
sea power	قدرت بحری
fire power	قدرت اتش
great power	کشور با قدرت
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
staying power	طاقت قدرت
source of power	منبع قدرت
strenght	قدرت شدت
leverage	قدرت نفوذ
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
input power	قدرت ورودی
on	در اوج قدرت
acidity	قدرت اسیدی
increase of power	افزایش قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
imperium	قدرت مطلقه
high power transistor	ترانزیستور قدرت
sight	قدرت دید
sights	قدرت دید
high power engine	موتورپر قدرت
heavens	قدرت پروردگار
enterprise	قدرت اقدام
super power	ابر قدرت
enterprises	قدرت اقدام
ionic strength	قدرت یونی
hiding power	قدرت پوشش
stock car	قدرت و دوام
heaven	قدرت پروردگار
stock-car	قدرت و دوام
the finger of god	قدرت خدا
stock-cars	قدرت و دوام
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
power consumption	مصرف قدرت
effective power	قدرت موثر
economic power	قدرت اقتصادی
economic potential	قدرت اقتصادی
prepotence	قدرت کامل
prepotency	قدرت کامل
puissance	توان قدرت
rating plate	پلاک قدرت
receptivity	قدرت پذیرش
emissive power	قدرت صدور
pi accepting	قدرت پی پذیری
driving power	قدرت محرکه
engine performance	قدرت موتور
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
purchasing power	قدرت خرید
power dissipation	اتلاف قدرت
power cable	کابل قدرت
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
power loss	تلف قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power outege	قطع قدرت
power source	منبع قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
superpower	ابر قدرت
dynamism	قدرت تحرک
detection range	قدرت اکتشافی
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
detectability	قدرت اشکارسازی
fluxing power	قدرت سیلان
generator output	قدرت مولد
high powerd money	پول پر قدرت
destructivity	قدرت تخریب
posse	قدرت قانونی
deglutition	قدرت بلع
posses	قدرت قانونی
saber rattling	قدرت نمایی
power distribution	پخش قدرت
fire power	قدرت تیراندازی
reflecting power	قدرت انعکاس
refractive power	قدرت شکست
engine power	قدرت موتور
resolving power	قدرت تفکیک
superpowers	ابر قدرت
retentivity	قدرت نگهداری
palgwe	فوق قدرت
explosive energy	قدرت انفجار
explosive force	قدرت انفجار
fasces	قدرت مجازات
diagonal power	قدرت قطری
monopoly power	قدرت انحصاری
scattering power	قدرت پراکندگی
absorbency	قدرت جذب
power	قدرت نیرو
bond strength	قدرت پیوند
powered	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
benumb	بی قدرت کردن
powers	قدرت نیرو
world power	قدرت جهانی
world power	قدرت دنیوی
will to power	قدرت خواهی
bearing capacity	قدرت تحمل
voltage source	منبع قدرت
almightiness	قدرت کامل
basicity	قدرت بازی
omnipotence	قدرت تام
omnipotence	قدرت مطلق
absorption power	قدرت جذب
circuit breaking capacity	قدرت قطع
accelerating power	قدرت شتاب
magnitude	شدت قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
horse power	قدرت اسب
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
cogency	قدرت عقیده
will-power	قدرت اراده
authoritarians	قدرت طلب
solvency	قدرت حلالپوشی
creativity	قدرت خلاقه
creativity	قدرت ابداع
fullest	تمام قدرت
authority	مرجع قدرت
full	تمام قدرت
power failures	قطع قدرت
hands	قدرت توپگیری
firepower	قدرت شلیک
authoritarianism	قدرت طلبی
rod	میله قدرت
power failure	قطع قدرت
useful power	قدرت مفید
authoritarian	قدرت طلب
cans	قدرت داشتن