English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
relay post پست رابط ستون
Other Matches
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
herma ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
pilaster شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
baluster ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
columna rostrata [ستون های توسکانی با پایه ستون]
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
from pillar to post از این ستون بان ستون
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
trail formation ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
piled ستون ستون لنگرگاه
pile ستون ستون لنگرگاه
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
interfaces رابط
adapter رابط
liaisons رابط
liaison رابط
fitting رابط
point of intersection رابط
go between رابط
copulative رابط
link رابط
interface رابط
connective رابط
wiring connector رابط
connector رابط
internuncial رابط
lead in wire سیم رابط
bayed پل رابط در پل شناور
connecting rod میله رابط
internuncial neuron نورون رابط
internuncio رابط پیک
edge connector رابط لبه
bent adaptor رابط خمیده
centronics interface رابط موازی
connecting tube لوله رابط
box connector رابط جعبه
liaison officer افسر رابط
lamp connector رابط لامپ
continuity equation رابط پیوستگی
connecting cable کابل رابط
interface card کارت رابط
connector switch کلید رابط
connector plug دوشاخه رابط
fuse wire رابط فیوز
cylinderical fit رابط استوانهای
ediswan connector رابط ادیسوان
feeder canal نهر رابط
fuse link رابط فیوز
ground liaison رابط زمینی
high fidelity receiver گیرنده رابط
high line پل رابط اصلی
inductor hose لوله رابط
interneuron نورون رابط
link belt تسمه رابط
trunk line رابط ترانک
bays پل رابط در پل شناور
connections میلههای رابط
push rod میل رابط
push rod میله رابط
reducer لوله رابط
baying پل رابط در پل شناور
lead رابط برق
leads رابط برق
standard interface رابط استاندارد
serial interface رابط سری
reducing adaptor رابط کاهنده
journals شفت رابط
link شاخه رابط
logical connective رابط منطقی
link chain زنجیر رابط
logical connector رابط منطقی
enlarging adapter رابط فزاینده
parallel interface رابط موازی
patch cord سیم رابط
bay پل رابط در پل شناور
journal شفت رابط
liaised رابط نظامی بودن
command liaison افسر رابط فرماندهی
crawl trench خطوط رابط سنگرها
command liaison شبکه رابط یکان
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
commissure بافت عصبی رابط
battery connector رابط پیل باتری
cell connector رابط پیل باتری
test lead رابط برق ازمایش
triatic stay بکسل رابط ناو
intervening variable متغیر فرضی رابط
cross tree رابط عرضی دکلها
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
anterior commissure بافت رابط قدامی
liaises رابط نظامی بودن
expressions فرمول یا رابط ه ریاضی
expression فرمول یا رابط ه ریاضی
air liaison officer افسر رابط هوایی
liaise رابط نظامی بودن
machine address محل یک شی در رابط ه با مبدا
liaising رابط نظامی بودن
flared fitting رابط قیفی شکل
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
dry cell connector رابط پیل خشک
switch position موضع رابط دفاعی
artillery liaison officer افسر رابط توپخانه
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
interfaces وصل کردن از طریق رابط
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
to catch the connection وسیله نقلیه رابط را گرفتن
api رابط یامیانجی برنامه کاربردی
interface وصل کردن از طریق رابط
air transport liaison officer افسر رابط ترابری هوایی
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
ditched گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches گودال سنگر رابط خندق کندن
ditch گودال سنگر رابط خندق کندن
cylinderical limit gage دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
sbc RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
cross bleed سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
I missed the connection. من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
logical operators رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
logical connective رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
relations between load, shear and moment رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
venn diagram نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
functions لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
line haul خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
relational database پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
functioned لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
ccitt v. در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
graphs نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graph نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
privilege وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
presentation manager تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
tables ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
pillar ستون
acroter پا ستون
acroterion پا ستون
acroterium پا ستون
escape ستون
columns ستون ها
column ستون
overhead سر ستون
hypophyge پا ستون
pillars ستون
strut ستون
acantha ستون
cantilever bridge ستون پل
indian or single file ستون یک
indian file ستون یک
fasciculus gracilis ستون گل
army corpa ستون
astylar بی ستون
columnar در ستون ها
column by column ستون به ستون
stapling ستون
single file ستون یک
single file به ستون یک
struts ستون
strutted ستون
staple ستون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com