Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
genesis
پسوند بمعنی ایجاد کننده
Other Matches
causer
ایجاد کننده
originative
ایجاد کننده
worker
ایجاد کننده
recreative
دوباره ایجاد کننده
goitrogenic
ایجاد کننده گواتر
swisher
ایجاد کننده صدای فش فش
siliciferous
ایجاد کننده سیلیکون
goiterogenic
ایجاد کننده گواتر
thallogenous
ایجاد کننده تالیوم
integrator
ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
hypnogenetic
ایجاد کننده خواب هیپنوتیزم
seminiferous
ایجاد کننده بذر یا نطفه
neurogenic
ایجاد کننده بافت عصبی
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
goitrogenic
ایجاد کننده تورم غده تیروئید
tetanic
داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
carry
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carrying
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
signing on
فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
carried
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carries
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
countervailing power
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
feep
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
suffix
پسوند
extension
پسوند
extensions
پسوند
suffix
پسوند
suffixes
پسوند
postfix
پسوند
suffixes
پسوند ها
suffix
پسوند نصب کردن
suffixes
پسوند نصب کردن
default extension
پسوند پیش فرض
tron
یک پسوند عالی فنی و مشهور
carrying
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carried
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carries
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carry
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
Hayes Corporation
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
carrying
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carry
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carried
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carries
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
cascade carry
وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
bulk
مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
struck
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
all
: بمعنی
all-
: بمعنی
allo
بمعنی
actino
پیشوندی بمعنی
amph
پیشوندیست بمعنی
agro
: پیشوند بمعنی
micros
پیشوندی بمعنی
amphi
پیشوندیست بمعنی
micro
پیشوندی بمعنی
ads
مانندad-hoc که بمعنی
semi
پیشوندی بمعنی : نیم
ad
مانندad-hoc که بمعنی
semis
پیشوندی بمعنی : نیم
mono
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
acephalo
پیشوندیست یونانی بمعنی
uni
پیشوندیست بمعنی "یک " و"واحد" و "تک "
Mon
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
phage
پسوندی بمعنی خورنده
mac
پیشوندی بمعنی " فرزند"
macs
پیشوندی بمعنی " فرزند"
hept
پیشوندی بمعنی هفت
mal
پیشوندی بمعنی بد و مضر
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
hepta
پیشوندی بمعنی هفت
neo-
پیشوند بمعنی جدید
neo
پیشوند بمعنی جدید
Co
پیشوندیست بمعنی با و باهم
co-
پیشوندیست بمعنی با و باهم
ad
حرف اضافه لاتینی بمعنی
helminth
کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
un-
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
ads
حرف اضافه لاتینی بمعنی
hydro
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
hydr
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
UN
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
helmintho
کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
igni
پیشوندی است بمعنی اتش
aces
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
acousia
پسوندیست در زبان لاتین بمعنی
acousis
پسوندیست در زبان لاتین بمعنی
picto
پیشوندی بمعنی عکس وتصویر
ace
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
sophy
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
pan
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
icosi
پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
diabolo
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
polys
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
demi
پیشوندی است بمعنی " نیم " و"نصف "
pans
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
diabol
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
supra
پیشوندی بمعنی بالا و روی ومافوق
poly
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
arch-
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
arch
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
over-
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
arches
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
infra
پیشوندی بمعنی زیر و پایین وپست
ado
مصدرحال فعل do toمثل ado have to بمعنی
cardia
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
cardio
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
turbo
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
cardi
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
pan-
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
turbos
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
intra
پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
non
پیشوندی است بمعنی >منفی <یا >خیر< و غیر
ante
: پیشوندی است بمعنی- پیش- و- قبل از- و-درجلو-
auto
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
autos
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
grapho
پیشوند بمعنی نوشته و ثبت شده و نوشتن
aut
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و" خودکار"
acro
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acantho
کلمهء پیشوندی بمعنی خار وخادار میباشد
abs
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
acr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
sic
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
somnambul
کلمه پیشوندی است بمعنی راه رفتن در خواب
anth
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
mis-
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetra
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
wisest
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
sickest
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
tetr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
quasi
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
hemi
پیشوندی است بمعنی نیم ونصف مانند hemisphereیعنی نیمکره
abdomino
این کلمه بصورت پیشوند بکاررفته و بمعنی شکم میباشد
sick
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
wiser
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
ab
پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
acro
میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
acr
میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
super
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
hyper-
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
ultra
:پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
trey
پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
developments
ایجاد
creation
ایجاد
creates
ایجاد
bridging
ایجاد پل
productions
ایجاد
creations
ایجاد
create
ایجاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com