English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
Other Matches
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
unsaved پس انداز نشده
planned saving پس انداز برنامه ریزی شده
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
unexpected پیش بینی نشده
unpredictable پیش بینی نشده
unforeseen پیش بینی نشده
prospect [of something] آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
unexpected inflation تورم پیش بینی نشده
unforeseen expenses هزینههای پیش بینی نشده
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
printer driver برنامه راه انداز چاپگر
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
contingent fund اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
database driver برنامه راه انداز پایگاه داده
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
irredenta انجام نشده جبران نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
boot دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
boot روی یک دیسک سخت با بیشتر از یک بخش بخشی که حاوی برنامه راه انداز و سیستم عامل است
incomplete انجام نشده پر نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
schedules برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
ex ante saving پس انداز
irrigator اب انداز
deposit پس انداز
forehanded پس انداز کن
deposits پس انداز
saver پس انداز کن
aggregate saving پس انداز کل
ex post saving پس انداز
thrift پس انداز
saving پس انداز
savings پس انداز
starter راه انداز
starters راه انداز
ringers طنین انداز
ringer طنین انداز
missile launcher موشک انداز
rocket launchers موشک انداز
shovels خاک انداز
ejector بیرون انداز
trappers تله انداز
trapper تله انداز
catapulted سنگ انداز
overlooked چشم انداز
bombers بمب انداز
bomber بمب انداز
puddles دست انداز
overlooks چشم انداز
puddle دست انداز
save money پس انداز کردن
howitzer خمپاره انداز
overlook چشم انداز
overlooking چشم انداز
missile man موشک انداز
mobilization of savings بسیج پس انداز
lay-by پس انداز کردن
grenadier نارنجک انداز
lay-bys پس انداز کردن
saves پس انداز کردن
save پس انداز کردن
saved پس انداز کردن
outlook چشم انداز
footcloth پای انداز
foot cloth پای انداز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
feller درخت انداز
hand rail دست انداز
bowlers توپ انداز
bowler توپ انداز
lay by پس انداز کردن
net saving پس انداز خالص
negative saving پس انداز منفی
mouth-watering دهان آب انداز
rocket launcher موشک انداز
firer سوخت انداز
fire teazer اتش انداز
fire teazer سوخت انداز
fluter چین انداز
salt away <idiom> پس انداز کردن
lookout چشم انداز
buttonhook دکمه انداز
cannoneer توپ انداز
savings bank صندوق پس انداز
savings account حساب پس انداز
saving ratio نسبت پس انداز
saving motive انگیزه پس انداز
saving function تابع پس انداز
saving equation معادله پس انداز
saving bank بانک پس انداز
private saving پس انداز خصوصی
bumpiness دست انداز
postponer تاخیر انداز
paysage چشم انداز
ballista سنگ انداز
spearman نیزه انداز
bank of deposit بانک پس انداز
bank of deposit صندوق پس انداز
permanent saving پس انداز دائمی
bump دست انداز
personal saving پس انداز شخصی
national saving پس انداز ملی
saving account حساب پس انداز
scope چشم انداز
retardant عقب انداز
prospects چشم انداز
releaser راه انداز
saving rate نرخ پس انداز
rate of saving نرخ پس انداز
prospecting چشم انداز
prospected چشم انداز
reverberative طنین انداز
procrastinator تعویق انداز
crapshooter طاس انداز
propensity to save گرایش به پس انداز
perspective چشم انداز
compulsory saving پس انداز اجباری
perspectives چشم انداز
forced saving پس انداز اجباری
prospect چشم انداز
shovelling خاک انداز
landscape چشم انداز
landscaped چشم انداز
landscapes چشم انداز
landscaping چشم انداز
deposit accounts حساب پس انداز
deposit account حساب پس انداز
napkins پیش انداز
napkin پیش انداز
potholes دست انداز
pothole دست انداز
clearing bank بانک پس انداز
clearing banks بانک پس انداز
shovelled خاک انداز
shoveling خاک انداز
shoveled خاک انداز
shovel خاک انداز
dustpans خاک انداز
dustpan خاک انداز
torpedo tube اژدر انداز
divisive تفرقه انداز
dissaving پس انداز منفی
hooker قلاب انداز
hookers قلاب انداز
firemen سوخت انداز
stoker سوخت انداز
fireman سوخت انداز
discobolus دایره انداز
paradox of thrift تناقض پس انداز
lookouts چشم انداز
springer کمند انداز
actual saving پس انداز واقعی
abortifacient بچه انداز
to lay up پس انداز کردن
to lay aside پس انداز کردن
parapet دست انداز
parapets دست انداز
catapults سنگ انداز
thrift institutions موسسات پس انداز
catapulting سنگ انداز
theory of saving نظریه پس انداز
catapult سنگ انداز
the t. صاعقه انداز
splitter نفاق انداز
view چشم انداز
driver راه انداز
penny bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
mortar خمپاره انداز
sonorous طنین انداز
drivers راه انداز
road hole دست انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com