English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
English Persian
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
Search result with all words
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
preferentialism اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
Other Matches
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
giffen good کالای گیفن
bonded good کالای گمرکی
naval stores کالای دریایی
general cargo کالای معمولی
frustrated cargo کالای متروکه
frustrated cargo کالای سرگردان
free good کالای رایگان
business goods کالای تولیدی
contraband کالای قاچاق
class i property کالای طبقه 1
goods afloat کالای در راه
goods in pledge کالای گروی
stapled کالای عمده
stapling کالای عمده
luxury good کالای لوکس
labeled cargo کالای ویژه
knit goods کالای کش بافت
inferior good کالای پست
merchandise کالای تجارتی
consumer goods کالای مصرفی
in wards کالای رسیده
flotsam کالای اب اورده
contraband کالای غیرمجاز
class ii property کالای طبقه 2
dead stock کالای بنجل
consumer's goods کالای مصرفی
consumer brand کالای پر مصرف
consigned inventory کالای امانی
import کالای وارده
imported کالای رسیده
importing کالای وارده
importing کالای رسیده
imported کالای وارده
shipment [American] کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
delivery کالای ارسالی
jetsam کالای اب اورد
final goods کالای نهائی
fakement کالای قلب
end item کالای ضروری
economic good کالای اقتصادی
easy commodity کالای نا مرغوب
import کالای رسیده
staple کالای عمده
rip-off کالای قلابی
the goods in question کالای موردبحث
limited editions کالای محدود
commodities کالای مصرفی
scaron کالای کمیاب
consignments کالای امانی
stolen goods کالای مسروقه
commodity کالای مصرفی
rip-offs کالای قلابی
consignment کالای امانی
smuggled merchandise کالای قاچاق
Contraband goods. کالای قا چاق
normal good کالای معمولی
purpose made کالای سفارشی
normal good کالای عادی
wage good کالای مزدی
smuggled goods کالای قاچاق
shoddy کالای تقلبی
limited edition کالای محدود
shipments کالای در حال حمل
dead stock کالای بدون خریدان
perishable کالای سریع الفساد
consignment محموله کالای ارسالی
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
consignment کالای امانت فروش
the free list صورت کالای بی گمرک
velveting کالای مخملی مخمل
standards کالای جانشین رزمی
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
finished product کالای اماده فروش
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
shipment کالای در حال حمل
shipment [American] کالای ارسال شده
consignment کالای ارسال شده
delivery کالای ارسال شده
swag کالای دزدیده شده
stock in trade موجودی کالای مغازه
standard کالای جانشین رزمی
pilefered shipment کالای حراج شده
perishable کالای فاسد شونده
importable کالای قابل واردکردن
inbound cargo کالای تخلیه نشده
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
inwards واردات کالای رسیده
commodity market بازار کالای مصرفی
perishable کالای فاسد شدنی
consignee گیرنده کالای ارسالی
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
scrap-heap انبار کالای قراضه
ban item کالای ممنوع الورود
consignments محموله کالای ارسالی
scrap heap انبار کالای قراضه
consignments کالای امانت فروش
staple goods کالای بسیار ضروری
exported بیرون بردن کالای صادره
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
export بیرون بردن کالای صادره
common goods کالای مورد نیاز عموم
shipments کالای حمل شده باکشتی
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
finish stock موجودی کالای ساخته شده
shipment کالای حمل شده باکشتی
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
exporting بیرون بردن کالای صادره
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapling کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
staple کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
wreck کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wrecks کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie-in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
slot machine ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvaging نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
salvage نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machines ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
salvaged نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
buyer's over حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
cross elasticity of demand درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com