English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
English Persian
bobbies پلیس
bobby پلیس
constable پلیس
constables پلیس
gendarme پلیس
gendarmes پلیس
cop پلیس
cops پلیس
police پلیس
policed پلیس
polices پلیس
cop پلیس [اصطلاح روزمره]
rozzer [British E] پلیس [اصطلاح روزمره]
filth [British E] پلیس [اصطلاح روزمره]
pig [American E] پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
copper [police officer] پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
Other Matches
district ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct [American E] ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
german shepherd سگ پلیس
guard dog سگ پلیس
K9 [canine] سگ پلیس
police dog سگ پلیس
local building inspector پلیس ساختمان
police office پاسگاه پلیس
border police پلیس مرزبانی
plainclothesman پلیس مخفی
patrolman پلیس گشتی
patrol wagon اتومبیل پلیس
flatfoot پلیس گشتی
police officers افسر پلیس
paddywagon اتومبیل پلیس
police power نیروی پلیس
police power دادگاه پلیس
border guard پلیس مرزبانی
police officers مامور پلیس
police officer مامور پلیس
police officer افسر پلیس
Interpol پلیس بینالمللی
shore patrol پلیس ساحلی
road guard پلیس راه
police reporter مخبر پلیس
frontier police پلیس مرزبانی
police calls استمداد پلیس
police station مرکز پلیس
vice squads جوخه پلیس
vice squad جوخه پلیس
police forces دادگاه پلیس
policemen مامور پلیس
policeman مامور پلیس
patrolmen پلیس گشتی
runner افسر پلیس
police forces نیروی پلیس
police force دادگاه پلیس
police force نیروی پلیس
police stations مرکز پلیس
police station ایستگاه پلیس
runners افسر پلیس
police stations ایستگاه پلیس
battle lights چراغ پلیس
The police stopped me. پلیس جلویم را گرفت
posse comitatus دسته افراد پلیس
give in charge تحویل پلیس دادن
mountie پلیس سوار کانادا
constableship وفیفه یا رتبه پلیس
peelers اسباب پوست کن پلیس
peeler اسباب پوست کن پلیس
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
raid ورود ناگهانی پلیس
raided ورود ناگهانی پلیس
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
under police surveillance تحت نظر پلیس
turn over to the police تحویل پلیس دادن
shore patrol پلیس نیروی دریایی
bust [colloquial] حمله ناگهانی پلیس
round-up حمله ناگهانی پلیس
bust [colloquial] ورود ناگهانی پلیس
round-up ورود ناگهانی پلیس
police raid ورود ناگهانی پلیس
raiding ورود ناگهانی پلیس
The police held the crowd back. پلیس جمعیت را عقب زد
police raid حمله ناگهانی پلیس
raids ورود ناگهانی پلیس
posse دسته افراد پلیس جماعت
give a person in charge کسی را تحویل پلیس دادن
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
squad cars اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
posses دسته افراد پلیس جماعت
gestapo گشتاپو سازمان پلیس مخفی
concierges پلیس محافظ درب ورودی
concierge پلیس محافظ درب ورودی
nark مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
He is known to the police . هویتش نزد پلیس معلوم است
The thief surrender himself to the police. سارق خود را تسلیم پلیس کرد
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
polices مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
large scale raid حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
police state اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
policed مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
Police are out in force. نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to call 911 [American English] تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
rookie تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
to register with the police نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid. بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com