Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
environmental refugee	پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
Other Matches
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
internee	پناهنده
immigrants	پناهنده
immigrant	پناهنده
fugitives	پناهنده
fugitive	پناهنده
internees	پناهنده
refugee	پناهنده
refugees	پناهنده
defector	پناهنده
defectors	پناهنده
sheltering	پناهنده شدن
shelters	پناهنده شدن
sheltered	پناهنده شدن
shelter	پناهنده شدن
refugees	پناهنده سیاسی
to shelter oneself	پناهنده شدن
take reffuge	پناهنده شدن
displaced persons	اشخاص پناهنده
fugitiveness	پناهنده یا فراری
refugee	پناهنده سیاسی
refugee travel document	گذرنامه پناهنده
refugee's travel document	گذرنامه پناهنده
interned	پناهنده جنگی
economic refugee	پناهنده اقتصادی
recognized refugee	پناهنده قبول شده
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
take sanctuary	پناهنده شدن به اماکن مقدسه
to seek refuge	پناه بردن پناهنده شدن
biologically	زیستی
biological	زیستی
organic	زیستی
subsistence	زیستی
asylee	پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
person entitled to asylum	پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker	پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
biological correlation	همبستگی زیستی
biological extinction	انقراض زیستی
biological agent	عامل زیستی
biofeedback	پس خوراند زیستی
biological extinction	نابودی زیستی
biological magnification	بزرگنمایی زیستی
biological monitoring	فرابینی زیستی
biogeography	جغرافیای زیستی
biogenesis	پدیدایی زیستی
biofacies	رخساره زیستی
bioerosion	فرسایش زیستی
bioerosion	فرسودگی زیستی
biochemical	زیستی- شیمیایی
biosystem	نظام زیستی
biocinosis	مجتمع زیستی
biological pollution	الودگی زیستی
biological potential	توان زیستی
biological sciences	علوم زیستی
biophysical	زیستی- فیزیکی
biorhythm	چرخه زیستی
biosocial	زیستی- اجتماعی
biostimulant	محرک زیستی
biostimulant	انگیزای زیستی
life sciences	علوم زیستی
biotic element	عنصر زیستی
biotic succession	تواتر زیستی
biotic succession	پیاپی زیستی
existence load	بار زیستی
biotype	سنخ زیستی
biological clock	ساعت زیستی
bioluminescence	لومینانس زیستی
biological shield	حفاظ زیستی
biological shield	سپر زیستی
biological system	نظام زیستی
biological system	سازگان زیستی
biotonus	تونوس زیستی
life sciences	دانش زیستی
biosystem	سازگان زیستی
life science	علوم زیستی
biological treatment	تسویه زیستی
life science	دانش زیستی
biologism	زیستی نگری
existence load	بار اقلام زیستی
bioclimatology	اقلیم شناسی زیستی
biological classification	رده بندی زیستی
bioinorganic chemistry	شیمی معدنی زیستی
biogeochemistry	زمین شیمی زیستی
bionics	علم فرایندای زیستی
defense subsistence supply center	مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
clientship	حالت پاسمت کسیکه بدیگری پناهنده شده یا اوراوکیل خودکرده است
perimeter	محیط
spheres	محیط
outward things	محیط
circuity	محیط
perimeters	محیط
millieu	محیط
sphere	محیط
girth	محیط
ambiance	محیط
ambience	محیط
outside	محیط
environment	محیط
circumferences	محیط
mediums	محیط
peripheries	محیط
entourages	محیط
periphery	محیط
entourage	محیط
girths	محیط
medium	محیط
environments	محیط
milieus	محیط
surroundings	محیط
circumference	محیط
milieux	محیط
outline	محیط
milieu	محیط
outlined	محیط
outlines	محیط
outlining	محیط
outsides	محیط
lapped	محیط
lap	محیط
settings	محیط
setting	محیط
circumambient	محیط دورگردیدن
circumference	محیط دایره
therapeutic millieu	محیط درمانی
milieu therapy	محیط درمانی
climate for growth	محیط رشد
windowing environment	محیط پنجرهای
living environment	محیط زنده
induced environment	محیط القایی
in vitro	در محیط مصنوعی
ill neighboured	دارای محیط بد
dispersion medium	محیط پاشندگی
mediums	محیط کشت
dispersive medium	محیط پخش
environment architecture	معماری محیط
in vivo	در محیط طبیعی
medium	محیط کشت
environment	محیط زیست
comprehensive	وسیع محیط
perimeters	پیرامون محیط
contour	محیط مرئی
environmentalists	محیط نگر
environmentalist	محیط نگر
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره
miseenscene	محیط کلی
mixed environment	محیط درهم
operational environment	محیط عملیاتی
operational environment	محیط فعالیت
polarization of a medium	قطبش محیط
psychological environment	محیط روانی
shelf environment	محیط کم عمق
social milieu	محیط اجتماعی
threptic	محیط زاد
environments	محیط زیست
circumferences	محیط دایره
atmospheric environement	محیط جوی
milieu	محیط اجتماعی
circled	محیط دایره
circle	محیط دایره
circling	محیط دایره
circles	محیط دایره
workbenches	محیط کاری
acclimatization	سازش با محیط
workbench	محیط کاری
periphery	محیط حدود
peripheries	محیط حدود
ambient pressure	فشار محیط
perimeter	پیرامون محیط
bodification	بهسازی محیط
milieus	محیط اجتماعی
milieux	محیط اجتماعی
silhouette	محیط مریی
ambient temperature	دمای محیط
bonification	به سازی محیط
silhouettes	محیط مریی
environmentalist	محیط زیست گرا
psychonomics	محیط شناسی روانی
environments	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
outsides	محیط دست بالا
environmentalists	محیط زیست شناس
misfit	غیر متجانس با محیط
atlantic	دریای محیط غربی
circumstance	شرایط محیط اهمیت
archibenthal enviroment	محیط ژرف اقیانوس
acid cure	پخت در محیط اسیدی
terrestrial environment	وضع محیط زمین
acid catalysis	کاتالیزور در محیط اسیدی
misfits	غیر متجانس با محیط
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmentalists	محیط زیست گرا
metaerg	صفت محیط زاد
environmental psychology	روانشناسی محیط نگر
elements	محیط طبیعی اخشیج
eco-	پیشوند محیط پرگیر
element	محیط طبیعی اخشیج

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com