Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
Other Matches
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
to push out
پیش بردن جلو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
cryptically
پنهان
veiled
پنهان
benined the curtain
پنهان
perdu
پنهان
perdu or due
پنهان
perdue
پنهان
occult
پنهان
abstruse
پنهان
cryptic
پنهان
cryptical
پنهان
jackes
پنهان
hugger mugger
پنهان
latent
پنهان
hidden line
خط پنهان
delitescent
پنهان
ram cache
RA پنهان
backdoor
پنهان
coverings
پنهان کردن
cover
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
caches
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
covers
پنهان کردن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
cache
پنهان کردن
cryptography
پنهان شناسی
crypianalysis
پنهان کاری
concealable
پنهان کردنی
by end
قصد پنهان
lay low
<idiom>
پنهان کردن
concealed
پنهان شده
concealment
پنهان بودن
disguises
پنهان کردن
cloaked
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
to keep dark
پنهان ماندن
to lie hid
پنهان ماندن
closets
پنهان کردن
closeting
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
conceals
پنهان کردن
conceal
پنهان کردن
to be in hiding
پنهان ماندن
to be in hiding
پنهان بودن
to absent oneself
پنهان شدن
secretion
پنهان سازی
cloaks
پنهان کردن
mask
پنهان کردن
furtive
پنهان نهانی
fudge
پنهان شدن
codes
رمزهای پنهان
shadow
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
fudged
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
closet
پنهان کردن
absconds
پنهان شدن
surreptitious
پنهان محرمانه
absconding
پنهان شدن
absconded
پنهان شدن
abscond
پنهان شدن
fudging
پنهان شدن
hide
پنهان شدن
hickok belt
پنهان شدن
booby trap
پنهان تله
hidden codes
کدهای پنهان
secretes
پنهان کردن
booby-trap
پنهان تله
hidden file
فایل پنهان
burrows
پنهان شدن
eloign
پنهان کردن
hidden
پنهان کرده
burrowing
پنهان شدن
burrowed
پنهان شدن
burrow
پنهان شدن
hidden inflation
تورم پنهان
secreting
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
hide
پنهان کردن
encrypt
پنهان کردن
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
hides
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
latescent
پنهان شونده
dissimulating
پنهان کردن
secrete
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
hidden line removal
حذف خط پنهان
hidden surface
سطح پنهان
obreption
پنهان روی
dissimulate
پنهان کردن
hidden unemployment
بیکاری پنهان
booby-traps
پنهان تله
inapparent
ناپیدا پنهان
booby-trapping
پنهان تله
hideousness
پنهان بودن
disguised underemployment
کم کاری پنهان
i hid my self
را پنهان کردم
disguised unemployment
بیکاری پنهان
memory cache
حافظه پنهان
hidden objects
اشیاء پنهان
booby-trapped
پنهان تله
dissimulated
پنهان کردن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
insconce
پنهان شدن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
ironies
مسخره پنهان سازی
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
irony
مسخره پنهان سازی
darkle
در تاریکی پنهان شدن
veils
مستوریا پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
secretive
سری پنهان کار
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
pockets
درجیب پنهان کردن
pocket
درجیب پنهان کردن
embeds
درزمین پنهان کردن
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
occult
از نظر پنهان کردن
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
to keep secret
پنهان داشتن راز
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
concealment
پنهان کردن پوشاندن
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
embed
درزمین پنهان کردن
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
mask
ماسک زدن پنهان کردن
masks
ماسک زدن پنهان کردن
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
becloud
زیر ابر پنهان کردن
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
stalking horse
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
oubiette
زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
hidden
فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
stoaway
کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
retention
زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
reveal
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveals
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
bran pie
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
pompeian
وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
synchronous
سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
scratchpad
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
pipelines
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
pipeline
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
What soberness conceals drunkenness reveals.
<proverb>
آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
cache memory
یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
mum's the word
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
camouflaged
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com