English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cryptography پنهان شناسی
Other Matches
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
entomology حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
neurologic وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
typology گونه شناسی نوع شناسی
kinematics حرکت شناسی جنبش شناسی
cryptically پنهان
hidden line خط پنهان
hugger mugger پنهان
jackes پنهان
perdue پنهان
occult پنهان
ram cache RA پنهان
perdu or due پنهان
cryptic پنهان
latent پنهان
backdoor پنهان
delitescent پنهان
abstruse پنهان
benined the curtain پنهان
veiled پنهان
cryptical پنهان
perdu پنهان
ornithology پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
secreted پنهان کردن
booby-trapped پنهان تله
booby-trapping پنهان تله
secreting پنهان کردن
fudged پنهان شدن
dissimulates پنهان کردن
dissimulate پنهان کردن
fudges پنهان شدن
fudging پنهان شدن
abscond پنهان شدن
absconded پنهان شدن
hides پنهان شدن
hide پنهان شدن
booby-trap پنهان تله
dissimulated پنهان کردن
fudge پنهان شدن
secretes پنهان کردن
dissimulating پنهان کردن
disguising پنهان کردن
secrete پنهان کردن
booby trap پنهان تله
hide پنهان کردن
absconding پنهان شدن
closet پنهان کردن
i hid my self را پنهان کردم
under cover <idiom> پنهان شدن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
lay low <idiom> پنهان کردن
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
Just between you and me. . . از شما چه پنهان …
disguised unemployment بیکاری پنهان
disguised underemployment کم کاری پنهان
inapparent ناپیدا پنهان
insconce پنهان شدن
to lie hid پنهان ماندن
to keep dark پنهان ماندن
to be in hiding پنهان ماندن
to be in hiding پنهان بودن
to absent oneself پنهان شدن
encrypt پنهان کردن
crypianalysis پنهان کاری
surreptitious پنهان محرمانه
closeted پنهان کردن
closeting پنهان کردن
closets پنهان کردن
cloak پنهان کردن
cloaked پنهان کردن
cloaking پنهان کردن
cloaks پنهان کردن
hidden objects اشیاء پنهان
hidden surface سطح پنهان
hidden unemployment بیکاری پنهان
secretion پنهان سازی
furtive پنهان نهانی
latescent پنهان شونده
hideousness پنهان بودن
codes رمزهای پنهان
memory cache حافظه پنهان
eloign پنهان کردن
disguises پنهان کردن
hides پنهان کردن
conceal پنهان کردن
hidden پنهان کرده
hidden inflation تورم پنهان
hidden file فایل پنهان
covers پنهان کردن
coverings پنهان کردن
cover پنهان کردن
caches پنهان کردن
hickok belt پنهان شدن
cache پنهان کردن
hidden codes کدهای پنهان
concealment پنهان بودن
obreption پنهان روی
mask پنهان کردن
masks پنهان کردن
conceals پنهان کردن
disguised پنهان کردن
concealed پنهان شده
concealable پنهان کردنی
shadow پنهان کردن
burrowed پنهان شدن
burrow پنهان شدن
booby-traps پنهان تله
shadowed پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
shadows پنهان کردن
disguise پنهان کردن
burrowing پنهان شدن
burrows پنهان شدن
hidden line removal حذف خط پنهان
absconds پنهان شدن
by end قصد پنهان
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
laryngological وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
darkle در تاریکی پنهان شدن
obstructor پوشاننده پنهان کننده
occultly بطور پوشیده یا پنهان
to lie or keep close پنهان بردن یاماندن
concealment پنهان کردن پوشاندن
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
to keep secret پنهان داشتن راز
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
keep under one's hat <idiom> پنهان نگاه داشتن
booby-traps با پنهان تله مجهزکردن
murder will out خون نا حق پنهان نمینماند
booby trap با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping با پنهان تله مجهزکردن
the criminals' lair پنهان گاه جنایتکاران
hidden information اطلاعات پنهان کرده
pocket درجیب پنهان کردن
irony مسخره پنهان سازی
occult از نظر پنهان کردن
veil مستوریا پنهان کردن
secretive سری پنهان کار
embeds درزمین پنهان کردن
ironies مسخره پنهان سازی
embed درزمین پنهان کردن
pockets درجیب پنهان کردن
veils مستوریا پنهان کردن
masks ماسک زدن پنهان کردن
hidden پنهان کرده شده پوشیده
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
To do something on the sly (in secret). کاری را پنهان انجام دادن
software encryption پنهان کردن نرم افزاری
camouflaging پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage پنهان کردن وسایل جنگی
becloud زیر ابر پنهان کردن
mask ماسک زدن پنهان کردن
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
oenology می شناسی شراب شناسی
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
psychologically از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
conceal پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
hidden فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceals پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
reveal نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
reveals نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com