Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (41 milliseconds)
English
Persian
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
Search result with all words
camouflage
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
Other Matches
war material
وسایل جنگی
warlike
وسایل جنگی مربوط به جنگ
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
conceals
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
lay low
<idiom>
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
cloaks
پنهان کردن
mask
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
encrypt
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
conceal
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
eloign
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
cloaked
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
hide
پنهان کردن
cache
پنهان کردن
closet
پنهان کردن
caches
پنهان کردن
cover
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
closeting
پنهان کردن
covers
پنهان کردن
hides
پنهان کردن
secreting
پنهان کردن
closets
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
secrete
پنهان کردن
dissimulated
پنهان کردن
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
occult
از نظر پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
embeds
درزمین پنهان کردن
embed
درزمین پنهان کردن
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
pocket
درجیب پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
veils
مستوریا پنهان کردن
pockets
درجیب پنهان کردن
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
becloud
زیر ابر پنهان کردن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
masks
ماسک زدن پنهان کردن
mask
ماسک زدن پنهان کردن
wrap
لفافه دار کردن پنهان کردن
wraps
لفافه دار کردن پنهان کردن
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
maneuver
حرکت جنگی مانور کردن
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
dissembled
تدلیس کردن پنهان کردن
to keep back
دفع کردن پنهان کردن
secrete
تراوش کردن پنهان کردن
secreted
تراوش کردن پنهان کردن
dissemble
تدلیس کردن پنهان کردن
secreting
تراوش کردن پنهان کردن
dissembling
تدلیس کردن پنهان کردن
encryption
رمزدار کردن پنهان کردن
dissembles
تدلیس کردن پنهان کردن
secretes
تراوش کردن پنهان کردن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhance
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
cryptodevice
وسایل رمز کردن
salvages
اوراق کردن وسایل
salvaging
اوراق کردن وسایل
salvage
اوراق کردن وسایل
salvaged
اوراق کردن وسایل
mounting
سوار کردن وسایل
directing
اداره کردن روانه کردن وسایل
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
cannibalize
محل اوراق کردن وسایل
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalises
محل اوراق کردن وسایل
cannibalising
محل اوراق کردن وسایل
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalised
محل اوراق کردن وسایل
juryrig
سوار کردن موقت وسایل
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
hoisted
بلند کردن وسایل سنگین
cannibalized
محل اوراق کردن وسایل
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalizes
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizing
محل اوراق کردن وسایل
hoist
بلند کردن وسایل سنگین
scratchpad
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
cocooning
اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
stacked
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack
جمع اوری و منظم کردن وسایل
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
stacks
جمع اوری و منظم کردن وسایل
mekeready
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
sync
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
sick
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
accessorize
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
rig in
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
maintenance
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
self-
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com