Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
effective band width
پهنای موثر نوار
Other Matches
bw
پهنای نوار
band width
پهنای نوار
spectral band width
پهنای نوار طیف
capstan
میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
pickup reel
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
azimuth
زاویه افقی درست نوک نوار نسبت به نوار مغناطیسی
reel-to-reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel to reel
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
splices
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
guard band
بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
spliced
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splice
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splicing
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
perforated tape
نوار کاغذی یا نوار بلند که داده به صورت پانج شده روی آن ذخیره میشود
pinchwheel
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
auto
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
autos
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
magnetic tapes
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
magnetic tape
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود
cartridges
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
cartridge
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
identities
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
identity
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
deceleration time
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
readers
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
reader
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
leaders
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
leader
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما
tape drive
نوار چرخان نوار ران
tape drives
نوار چرخان نوار ران
line width
پهنای خط
fan out
پهنای خروجی
pulse width
پهنای تپش
peak width
پهنای پیک
slit width
پهنای شکاف
beam width
پهنای اشعه
band width
پهنای باند
bandwidth
پهنای باند
fan in
پهنای ورودی
going
پهنای پله
wideband
پهنای باند
nominal bandwidth
پهنای بانداسمی
handbreadth
پهنای دست
handsbreadth
پهنای دست
blade
پهنای برگ
the flat of the hand
پهنای درست
pulse width
پهنای پالس
memory bandwidth
پهنای باند حافظه
blade height adjustment
پهنای تنظیم بلندی
narrowband
پهنای باند باریک
broadband channel
مجرای پهنای باند
frequency band width
پهنای باند فرکانس
modulation handwidth
پهنای باند مدولاسیون
interfenestration
پهنای حرزمیان دو روزنه
nominal bandwidth
پهنای باند نامی
video cassette
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
input output bandwidth
پهنای باند ورودی- خروجی
volleyball net
بطول 5/9 مترو پهنای 1 متر
impluse bandwith
پهنای باند ضربه جریان
measure
کل پهنای خط چاپ شده یک متن
columns
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
column
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
column
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند
columns
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند
aggregate
کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده
aggregates
کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده
hyphenation
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
in band signalling
ارسال داده که سیگنال حمل آن در پهنای باند کابل یا رسانه ارسالی است
monospaced font
نوشتاری که در آن هر حرف پهنای یکسانی دارد و تنظیم جدولها و ستون ها ساده میشود
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
bar graphics
دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
bar codes
دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
bar code
دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
charts
گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
chart
گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
charted
گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
charting
گرافی که در آن مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی با طول و پهنای مختلف نشان داده می شوند
base band
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
baseband
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
texts
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
text
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
touching
موثر
moving
موثر
effectual
موثر
drastically
موثر
drastic
موثر
forcible
موثر
telling
موثر
weightier
موثر
efficient
موثر
forceful
موثر
pithy
موثر
efficacious
موثر
weighty
موثر
weightiest
موثر
climacteric
<adj.>
موثر
feckful
موثر
live
موثر
lived
موثر
active
موثر
pivotal
موثر
affecting
موثر
perficient
موثر
affective
موثر
punchier
موثر
impressive
موثر
effective
موثر
punchiest
موثر
operant
موثر
fruitier
موثر
operational
موثر
fruitiest
موثر
fruity
موثر
punchy
موثر
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
justifications
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
effective area
سطح موثر
effective range
برد موثر
effective time
زمان موثر
effective throat
گلوگاه موثر
effective value
جریان موثر
forcefully
بطور موثر
effective rainfall
بارندگی موثر
effective collision
برخورد موثر
effective temperature
دمای موثر
effective size
اندازه موثر
effective address
آدرس موثر
effective force
نیروی موثر
effective span
دهانه موثر
effective address
نشانی موثر
effective capacity
فرفیت موثر
effective charge
بار موثر
effective stimulus
محرک موثر
effective stress
تنش موثر
effective shear
برش موثر
effective radius
شعاع موثر
effective pressure
فشار موثر
active power
توان موثر
sledgehammers
ضربت موثر
effective output
خروجی موثر
effective output
بازداده موثر
sledgehammer
ضربت موثر
effective output
دبی موثر
pathetic
موثر احساساتی
active plate
صفحه موثر
effective demand
تقاضای موثر
active component
مولفه موثر
active material
ماده موثر
active current
شدت موثر
effective diameter
قطر موثر
effective field
میدان موثر
driving
موثر رانندگی
actual output
دبی موثر
effective damage
ضایعات موثر
sensational
احساساتی موثر
effective power
توان موثر
effective power
قدرت موثر
sensationally
احساساتی موثر
effective porosity
تخلخل موثر
effective current
جریان موثر
affectingly
بطور موثر
impressively
بطور موثر
clear span
دهانه موثر
movingly
بطور موثر
prospective
موثر دراینده
actual water income
اب ورودی موثر
ineffective
غیر موثر
effective damage
خسارت موثر
active element
مولفه موثر
strikingly
موثر گیرنده
sissy
آدم نا موثر
work out
<idiom>
موثر بودن
wimp
آدم نا موثر
softie/softy
آدم نا موثر
wuss(y)
آدم نا موثر
effective
عامل موثر
weakling
آدم نا موثر
namby-pamby
آدم نا موثر
working angle
زاویه موثر
wattful current
جریان موثر
striking
موثر گیرنده
net head
ارتفاع موثر
an active remedy
چاره موثر
noneffective
غیر موثر
penetratingly
بطور موثر
potently
بطورکلی یا موثر
real power
توان موثر
stunt advertising
تبلیغ موثر
useful voltage
ولتاژ موثر
mollycoddle
آدم نا موثر
milquetoast
آدم نا موثر
moanbag
آدم نا موثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com