Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
banjo axle
پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
Other Matches
front axle housing
پوسته اکسل جلو
exfoliation
پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
flaking
جرقه پوسته پوسته شدن
flaked
جرقه پوسته پوسته شدن
pelliculate
پوسته پوسته شامه دار
flake
جرقه پوسته پوسته شدن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
scabs
پوسته پوسته شدن
scabrous
زبر پوسته پوسته
exfoliate
پوسته پوسته شدن
scab
پوسته پوسته شدن
desquamate
پوسته پوسته شدن
monocoque
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
crust
پوسته
esquillage
پوسته
chaff
پوسته
shell
پوسته
sludge
پوسته یخ
incrustment
پوسته
encrustations
پوسته
membrance
پوسته
upper crust
پوسته
leprose
پوسته پوسته
incrustation
پوسته
cod
پوسته
mantles
پوسته
mantle
پوسته
filmed
پوسته
film
پوسته
membranes
پوسته
shells
پوسته
sleeve
پوسته
sleeves
پوسته
shelling
پوسته
membrane
پوسته
earth crust
پوسته
cryosphere
یخ پوسته
bushing
پوسته
layers
پوسته
encrustation
پوسته
scurf
پوسته
crusts
پوسته
skinning
پوسته
cortices
پوسته
skins
پوسته
single skinned
یک پوسته
cortex
پوسته
shuck
پوسته
putamen
پوسته
shelly
پوسته پوسته
skinned
پوسته
testa
پوسته
dishes
پوسته
stator
پوسته
flaky
پوسته پوسته
case
پوسته
layer
پوسته
dish
پوسته
flaked
پوسته
flaking
پوسته
skin
پوسته
wythe
پوسته
cases
پوسته
patagium
پوسته
flake
پوسته
cooling shell
پوسته سردکننده
corrugated skin
پوسته موجدار
crankcase
پوسته موتور
bushes
پوسته داخلی
crusty
پوسته مانند
snail
حلزون با پوسته
rawhide
پوسته خام
skin friction
مقاومت پوسته
soft shell
نرم پوسته
subsell
زیر پوسته
soft shelled
نرم پوسته
soft skin
پوسته نرم
bush
پوسته داخلی
cupola shell
پوسته کوپل
pelliculate
دارای پوسته
pellicular
پوسته دار
pellicle
پوسته نازک
ion sheath
پوسته یونی
pods
پوسته محافظ
oxide skin
پوسته اکسید
valence shell
پوسته والانس
rawhides
پوسته خام
outer shell
پوسته والانس
wing skin
پوسته بال
membran
پوسته دار
encrustation
پوسته بندی
slough
پوسته خارجی
pod
پوسته محافظ
curing membrane
پوسته نگهبان
damp proof membrane
پوسته نمبند
scutum
پوسته استخوانی
earth crust
پوسته زمین
earth's crust
پوسته زمین
electron sheath
پوسته الکترونی
electron shell
پوسته الکترون
rinded
پوسته دار
sublevel
زیر پوسته
endocarp
پوسته هسته
energy shell
پوسته انرژی
erratic scab
پوسته جوش
encrustations
پوسته بندی
skin
پوسته ریخته گی
crusts
پوسته زمین
acetate film
پوسته استاتی
skinned
پوسته ریخته گی
crust
پوسته زمین
skins
پوسته ریخته گی
descaling
پوسته زدایی
skinning
پوسته ریخته گی
half shell mold
قالب نیم پوسته
encrustation
پوسته دار سازی
body fit sleeve
پوسته یا غلاف مناسب
ectoclast
پوسته خارجی سلول
gear case
پوسته جعبه دنده
drum barrel
پوسته یا روکش استوانهای
soft shelled
دارای پوسته تردوشکننده
slug
حلزون بدون پوسته
drop worm housing
پوسته حلزونی سقوطی
furnace shell
قشر یا پوسته کوره
tegmen
پوسته داخلی تخم
graben
فرورفتگی در پوسته زمین
rinds
پوسته بیرونی هرچیزی
rear axle casing
پوسته محور عقب
adapter sleeve
پوسته تطبیق دهنده
rind
پوسته بیرونی هرچیزی
crust of the earth
پوسته یا قشر زمین
encrust
بشکل پوسته در اوردن
film evaporator
تبخیر کننده پوسته
encrustations
پوسته دار سازی
encrust
با پوسته یاقشری پوشاندن
loricate
دارای پوسته محافظ
soft shell
دارای پوسته ترد وشکننده
gas case hardening
سخت گردانی پوسته گازی
lorica
پوسته سخت حافظ جانوران
interchangeable bearing shells
پوسته قابل تعویض یاطاقان
insulated bearing housing
پوسته یاطاقان عایق شده
helicoid
بشکل پوسته حلزون مارپیچ
crankcase
محفظه کارتر پوسته میل لنگ
epicarp
پوسته خارجی قسمت نرم میوه
proctodaeum
قسمت خارجی پوسته مقعدومجرای مقعد
to crust
[snow]
تشکیل دادن به پوسته سخت
[برف]
spaced armor
دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
syenite
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
endodermis
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
dunite
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
crusts
پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
diabase
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
andesite
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
crust
پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
clinker
تفاله شیشه درکوره قالگری پوسته اهن
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
geotectonic
مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
buzzing
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzz
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzed
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
integral tank
تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
buzzes
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
plutonism
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
geochemistry
علمی که درباره ترکیب وتغییرات شیمیایی پوسته زمین بحث میکند
shelling
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
catastrophism
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
shells
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
volumetric loading/density
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
shell
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
neptunist
کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
plutonic theory
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
cyaniding
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
cam ring
رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
lobster thermidor
مخلوطی از گوشت خرچنگ وزده تخم مرغ وقارچ وخامه که در پوسته خرچنگ سرخ میکنند
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
The car is on fire.
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
staging light
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
distant
آنچه در محلی قرار دارد
faults
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
faulted
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
homes
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
desktop
آنچه در بالا میز قرار دارد
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
cells
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cell
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
ascii
حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
encapsulated
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
bay
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bayed
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
baying
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
endomorph
بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
bays
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
top
بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
head stock
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com