Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
to slit hide into thongs
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
Other Matches
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
cutaneous leishmaniasis
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
tropical sore
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
oriental sore
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
dermoidal
دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
chiclero's ulcer
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
dermoid
دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
smatterer
کسیکه بریده بریده حرف میزند
staccato
بطور بریده بریده اداکردن
gasps
بریده بریده نفس کشیدن
gasped
بریده بریده نفس کشیدن
gasp
بریده بریده نفس کشیدن
gasping
بریده بریده نفس کشیدن
giggles
با نفس بریده بریده
giggle
با نفس بریده بریده
giggled
با نفس بریده بریده
slashes
بریده بریده کردن
slashed
بریده بریده کردن
slash
بریده بریده کردن
giggling
با نفس بریده بریده
broken sleep
خواب بریده بریده
swathe
ردیف باریک راه باریک
swathes
ردیف باریک راه باریک
swath
ردیف باریک راه باریک
away
پس ازان
afterwards
پس ازان
thence
پس ازان
therefter
پس ازان
therefter
ازان پس
thereof=of that
ازان
cutaneous sense
حس پوستی
parchmenty
پوستی
dermatoid
پوستی
corticated
پوستی
corticate
پوستی
dermatic
پوستی
barky
پوستی
integumentary
پوستی
tegumental
پوستی
cortical
پوستی
crustal
پوستی
cutaneous
پوستی
dermal
پوستی
pergameneous
پوستی
skinny
پوستی
pelting
پوستی
thereafter
بعد ازان
eftsoon
اندکی پس ازان
therein
ازان حیث
long a
مدتهاپس ازان
subsequent to that event
پس ازان رویداد
this is inferior to that
این ازان
it is all greek to me
ازان سودرنمیاورم
transcutaneal
ورا پوستی
skinned
پوست پوستی
hypodermal
زیر پوستی
intradermal
درون پوستی
intradermic
درون پوستی
skins
پوست پوستی
skin
پوست پوستی
dermal senses
احساسهای پوستی
transcutaneal
ماوراء پوستی
pell
طومار پوستی
dermatosis
بیماریهای پوستی
transcutaneous
ماوراء پوستی
parchment paper
کاغذ پوستی
skinning
پوست پوستی
percutaneous
زیر پوستی
subcutaneous
زیر پوستی
he is not of that stamp
ازان جنس نیست
next
نزدیک ترین پس ازان
this is better than that
این ازان بهتراست
it is pervious to light
روشنایی ازان می گذرد
busby
یکجور کلاه پوستی
haptics
علم حواس پوستی
dermatology
مبحث امراض پوستی
busbies
یکجور کلاه پوستی
cutaneous pupillary reflex
بازتاب پوستی مردمک
papilloma
ورم یا برامدگیهای پوستی
dice box
پیالهای که طاس را ازان میریزند
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
dye wood
چوبی که ازان رنگ میگیرند
wellŠwhat of it?
چه نتیجهای ازان بدست می اید
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
endermic
ازراه پوستی از ورا پوست
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
secernent
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
mofette
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
feed door
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
it is not d.
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
fitch
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
i gave up the idea
ازان خیال صرف نظر کردم
tropical sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
leishmaniosis
لیشمانیوز
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero's ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
cutaneous leishmaniasis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
pergameneous
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
leishmaniosis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
oriental sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
favus
نوعی بیماری پوستی قارچی واگیردار
by snathces
بریده بریده
brokenly
بریده بریده
cut
بریده
edge notched
لب بریده
lobed
بریده بریده
interrupted line
خط بریده بریده
cuts
بریده
fly bane
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fustic
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly amanita
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
it savours of revenge
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
one's pet aversion
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
whitleather
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
ellipsis
بریده گویی
gasping
نفس بریده
to pant for breath
بریده دم زدن
gasp
نفس بریده
gasps
نفس بریده
exploded view
منظره بریده
bonnyclabber
شیر بریده
gasped
نفس بریده
chopped
ضربه بریده
crop eared
گوش بریده
chop
ضربه بریده
chopped
پاس بریده
lumbers
تیر بریده
chop
پاس بریده
intrenchant
بریده نشدنیentrench
lumbering
تیر بریده
cluttering
بریده گویی
sawn joint
درز بریده
premorse
بریده شده
sectile
بریده شدنی
dimension stone
سنگ بریده
lumbered
تیر بریده
uncut
بریده نشده
lumber
تیر بریده
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
to say grace
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
chock
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
redan
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
pete cock
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
shoot set
پاس تیز یا بریده
parings
ناخن بریده شده
paring
ناخن بریده شده
mutilated
اندام بریده مغلوط
brokenly
بطور شکسته یا بریده
to fall off
سواشدن بریده شدن
cut back bitumens
قیرهای محلول پس بریده
dissevere
جداشدن بریده شدن
gopher wood
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
soever
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
special vertict
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
Boer
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boers
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
julienne
ابگوشت سبزیجات بریده شده
skived
قسمت بریده چرم نواره
skives
قسمت بریده چرم نواره
skiving
قسمت بریده چرم نواره
to turn
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
to turn sour
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
skive
قسمت بریده چرم نواره
to go off
[ British E]
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
ballast
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
helmcloud
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
acanthosisnigricans
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
exploded view
منظره شکافته شده مدل بریده
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
logjam
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
scrap
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
pliantly polonica
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
dimension stone
سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
cut brackets
[تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
scrap book
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
floating fender
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
calibrated orifice
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
to halve two timbers
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
cutting angle
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
logograph
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
x cut crystal
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
stenciled
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciling
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com