Dictiornary-Farsi | پوست رفتگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (11 milliseconds)

English	Persian
chafe	پوست رفتگی
chafes	پوست رفتگی
chafing	پوست رفتگی
excoriation	پوست رفتگی


Search result with all words

gall	زخم پوست رفتگی ساییدگی
galls	زخم پوست رفتگی ساییدگی
Other Matches

endermic	انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma	مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological	مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skins	پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning	پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned	پوست کندن با پوست پوشاندن
skin	پوست کندن با پوست پوشاندن
paddywhack	از جا در رفتگی
depressions	تو رفتگی
depression	تو رفتگی
shrinkage	اب رفتگی
undermining by water	اب رفتگی کف
erosion	رفتگی
dent	تو رفتگی
indent	تو رفتگی
indenting	تو رفتگی
dented	تو رفتگی
indents	تو رفتگی
denting	تو رفتگی
dents	تو رفتگی
intromission	تو رفتگی
franticness	ازجادر رفتگی
dint	تور رفتگی
ingoing	[تو رفتگی در و پنجره]
loss	هدر رفتگی
jutted	پیش رفتگی
jut	پیش رفتگی
ire	از جادر رفتگی
lie-by	تو رفتگی دیوار
dint	تو رفتگی گودی
fluxion	خون رفتگی
protrusions	پیش رفتگی
juts	پیش رفتگی
protrusion	پیش رفتگی
luxation	در رفتگی استخوان
niche	تو رفتگی در دیوار
discoloration	رنگ رفتگی
ingo	[تو رفتگی در و پنجره]
niches	تو رفتگی در دیوار
slough	پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
sinkage	درجه فرو رفتگی
depressions	فرو رفتگی موضعی
pocket	پیش رفتگی خط جبهه
depression	فرو رفتگی موضعی
submersion	فرو رفتگی در زیر اب
pockets	پیش رفتگی خط جبهه
to push out	پیش رفتگی داشتن
atrophying	تحلیل رفتگی اتروفی
atrophy	تحلیل رفتگی اتروفی
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
luxation	در رفتگی مفصل استخوان
atrophies	تحلیل رفتگی اتروفی
atrophied	تحلیل رفتگی اتروفی
jogs	جلو امدگی یاعقب رفتگی
sags	فرو رفتگی شکم دادگی
sagged	فرو رفتگی شکم دادگی
sag	فرو رفتگی شکم دادگی
jogging	جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogged	جلو امدگی یاعقب رفتگی
jog	جلو امدگی یاعقب رفتگی
depigmentation	بیرنگ شدگی رنگ رفتگی
pins and needles	احساس مورمور در اثر خواب رفتگی
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strains	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
altar-niche	[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
peels	پوست انداختن پوست
tegumnentum	پوست طبیعی پوست
peel	پوست انداختن پوست
xanthochroid	شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
I had pins and needles in my legs.	ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
to have pins and needles	مور مور کردن [در اثر خواب رفتگی]
ground section	بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
shells	پوست
goat	پوست بز
shelling	پوست
goats	پوست بز
encrustations	پوست
peels	پوست
shale	پوست
encrustation	پوست
crustal	پوست
cuticle	پوست
peel	پوست
skinning	پوست
rinds	پوست
husk	پوست
husks	پوست
hide	پوست
rind	پوست
hides	پوست
skins	پوست
tunc	پوست
skinned	پوست
skinless	بی پوست
skinner	پوست کن
neurilemma or lema	پوست پی
shell	پوست
peeling	پوست
swanskin	پوست قو
skin	پوست
tegmen	پوست
tegmentum	پوست
hull	پوست
cortices	پوست
cortex	پوست
goatskins	پوست بز
hulls	پوست
integument	پوست
parer	پوست کن
dermis	پوست
goatskin	پوست بز
barking	پوست
barks	پوست
flayer	پوست کن
strippers	پوست کن
scalp	پوست سر
dermatalgia	پوست
glume	پوست
peltry	پوست
stripper	پوست کن
bark	پوست
barked	پوست
flense	پوست کندن
papillose	مانندبرامدگی پوست
onionskin	پوست پیاز
pachydrmatous	پوست کلفت
pachydermatous	پوست کلفت
pachydermatous	ستبر پوست
oxhide	پوست گاو
skinned	پوست پوستی
flench	پوست کندن
ecdysis	پوست اندازی
excorticate	پوست کندن
unhusk	پوست کندن
peltmonger	پوست فروش
exuviate	پوست انداختن
fellmonger	پوست فروش
scalps	پوست سر بامو
excoriate	پوست کندن از
parer	پوست تراش
fellmonger	دلال پوست
parachroma	بیرنگی پوست
skinning	پوست پوستی
percutaneous	از راه پوست
skin	پوست پوستی
malicorium	پوست انار
in plain english	پوست کنده
malacodermous	نرم پوست
crusted	پوست دار
peeled	پوست کنده
beavers	پوست سگ ابی
kipskin	دسته پوست
Afrikaner	سفید پوست
scalps	پوست کندن از سر
scalps	پوست فرق سر
scalp	پوست کندن از سر
scalp	پوست سر بامو
scalp	پوست فرق سر
impassiveness	پوست کلفتی
hypodermis	پوست زیرین
melanic	سیاه پوست
glumaceous	پوست دار
whitey	سفید پوست
negress	زن سیاه پوست
hard shell	سخت پوست
hardshell	سخت پوست
beaver	پوست سگ ابی
whity	سفید پوست
molt	پوست اندازی
moleskin	پوست کورموش
husked	پوست کنده
mesoderm	میان پوست
hulled	پوست کنده
melanotic	سیاه پوست
kid skin	پوست بزغاله
scarf skin	پوست برونی
dermatosis	اماس پوست
dermatozoa	انگلهای پوست
ross	پوست کندن
ross	پوست درخت
dermoid	شبیه پوست
skin and bone	پوست واستخوان
skin effect	اثر پوست
dermoid	پوست مانند
blach hulled	سیاه پوست
dermoidal	شبیه پوست
bast	پوست درخت
skinner	پوست فروش
dermoidal	پوست مانند
skiver	پوست تراش
dermotropic	متمایل به پوست
dermatopathy	ناخوشی پوست
broadtail	پوست بره
decorticate	پوست کندن از
dermatographia	پوست نگاری
debark	پوست کندن از
scscalable	پوست کندنی
cutis	پوست زیرین
cuticular	پوست مانند
cuticular	وابسته به پوست