English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
shed پوست ریختن
shedding پوست ریختن
sheds پوست ریختن
desquamate پوست ریختن
ecdysis پوست ریختن
Other Matches
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peels پوست انداختن پوست
peel پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
infuses ریختن
sheds ریختن
spilled or spilt ریختن
sand شن ریختن
pour ریختن
sands شن ریختن
grout ریختن
infuse ریختن
mew پر ریختن
mewed پر ریختن
mewing پر ریختن
infusing ریختن
infused ریختن
yeild ریختن
pours ریختن
pouring ریختن
poured ریختن
strew ریختن
strewed ریختن
strewing ریختن
strewn ریختن
spills ریختن
spilling ریختن
interfuse در هم ریختن
interfusion در هم ریختن
shedding ریختن
shed ریختن
lash vi ریختن
lave ریختن
spill ریختن
spilled ریختن
strews ریختن
effuse ریختن
to water آب ریختن
dump ریختن
besprinkle ریختن
affution ریختن
affuse ریختن
cast concrete ریختن
affose ریختن
to take a cast of ریختن
birl ریختن
disassemble به هم ریختن
skink ریختن
mixing در هم ریختن
disembogue ریختن
to inject into the bowels ریختن
to take to one's legs ریختن
bestrew ریختن
spews بخارج ریختن
decants ریختن شراب
crumbles فرو ریختن
decant ریختن شراب
To cast in a mould . درقالب ریختن
decanting ریختن شراب
decanted ریختن شراب
crumbling فرو ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
dish در بشقاب ریختن
dishes در بشقاب ریختن
perspiring عرق ریختن
cave فرو ریختن
caves فرو ریختن
perspires عرق ریختن
practise or tice طرح ریختن
perspired عرق ریختن
stoke سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stokes سوخت ریختن در
perspire عرق ریختن
defoliating برگ ریختن
defoliates برگ ریختن
defoliated برگ ریختن
defoliate برگ ریختن
flush اب را بافشار ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
crumbled فرو ریختن
molts موی ریختن
moult موی ریختن
to pour out tea چایی ریختن
to rain tears اشک ریختن
to shed tears اشک ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
moults موی ریختن
to tumble down فرو ریختن
jugs درکوزه ریختن
tun دربشکه ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
jug درکوزه ریختن
top cast ریختن از بالا
top pour ریختن از بالا
infusion ریختن پاشیدن
infusions ریختن پاشیدن
to make hay of روی هم ریختن
crumble فرو ریختن
recasts ازنو ریختن
spewing بخارج ریختن
spewed بخارج ریختن
spew بخارج ریختن
to break out بیرون ریختن
to come down with a run فرو ریختن
molted موی ریختن
recasting ازنو ریختن
barrel در خمره ریختن
recast ازنو ریختن
barrels در خمره ریختن
topdress سطحی ریختن
molting موی ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
illapse فرو ریختن
bottles دربطری ریختن
grout دوغاب ریختن
fall in فرو ریختن
encase in concrete بتن ریختن
fob بجیب ریختن
basket درسبد ریختن
baskets درسبد ریختن
effuse بیرون ریختن از
can درقوطی ریختن
bottle دربطری ریختن
vents بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
back-up معکوس ریختن
back up معکوس ریختن
sand ماسه ریختن شن
sands ماسه ریختن شن
vent بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
sacks درکیسه ریختن
sacked درکیسه ریختن
sack درکیسه ریختن
canning درقوطی ریختن
cans درقوطی ریختن
dish out در فرف ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
bottom pour از زیر ریختن
cast up hill سربالا ریختن
jetting بیرون ریختن
jetted بیرون ریختن
jets بیرون ریختن
jet بیرون ریختن
cast concrete بتن ریختن
bollix بهم ریختن
die cast ریختن فشاری
to make plans نقشه ریختن
die cast ریختن حدیدهای
huddling روی هم ریختن
huddles روی هم ریختن
huddled روی هم ریختن
huddle روی هم ریختن
to make plans برنامه ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
void بیرون ریختن
bottom cast از زیر ریختن
inpour بدرون ریختن
moulted موی ریختن
outpour بیرون ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
oviposit تخم ریختن
emitting بیرون ریختن
emitted بیرون ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
emits بیرون ریختن
emit بیرون ریختن
stoking سوخت ریختن در
weep اشک ریختن
block قالب ریختن
weeps اشک ریختن
blocked قالب ریختن
blocks قالب ریختن
bleeds خون ریختن
bleed خون ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
drafts از بشکه ریختن
to pour out بیرون ریختن
drafted از بشکه ریختن
draft از بشکه ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
inurn در خاکدان ریختن
dusts ریختن پاشیدن
dusted ریختن پاشیدن
dust ریختن پاشیدن
rewritten از نو طرح ریختن
scald اب جوش ریختن روی
disgorge خالی کردن ریختن
disgorges خالی کردن ریختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com