English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English Persian
He is rich but is lacking in personality . پولدار است ولی بی شخصیت است
Other Matches
split personality تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
well-heeled پولدار
nabob پولدار
well fixed پولدار
plutocrats پولدار
plutocrat پولدار
well heeled پولدار
multi-millionaires بسیار پولدار
multi-millionaire بسیار پولدار
look like a million dollars <idiom> پولدار به نظر رسیدن
incorporates شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
loaded پولدار دارای پول زیاد
I'm not made of money! <idiom> من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
He is said to be very rich . می گویند خیلی پولدار است
I wish I were rich . کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
His only aim and object is to make afortune . تنها قصدش پولدار شدن است
sugar daddies مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy <idiom> پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
persona شخصیت ها
person شخصیت
persons شخصیت
sympatric هم شخصیت
personas شخصیت ها
individuality شخصیت
intrapsychic با شخصیت
personae شخصیت ها
notability شخصیت
peronality شخصیت
selfdom شخصیت
presence شخصیت
personality شخصیت
personage شخصیت
personages شخصیت
identity شخصیت
personalities شخصیت
identities شخصیت
personification شخصیت بخشی
hysterical personality شخصیت هیستریایی
impersonality عدم شخصیت
impersonify شخصیت دادن به
inadequate personality شخصیت نابسنده
syntality شخصیت گروهی
superego شخصیت اخلاقی
legal personality شخصیت حقوقی
juridical personality شخصیت حقوقی
personification تجسم شخصیت
personality assessment ارزیابی شخصیت
personality disorder اختلال شخصیت
personality disturbance اختلال شخصیت
personality integration یکپارچگی شخصیت
personality module واحد شخصیت
personality structure ساخت شخصیت
paranoid personality شخصیت پارانویای
personality test ازمون شخصیت
personality trait ویژگی شخصیت
personality type سنخ شخصیت
multiple personality شخصیت چندگانه
modal personality شخصیت هنجاری
selfhood شخصیت خودپسندی
personality disintegration تلاشی شخصیت
primary personality شخصیت نخستین
personology شخصیت شناسی
shut in personality شخصیت بسته
schizoid personality شخصیت اسکیزوئید
hypostatize or size شخصیت دادن به
epileptoid personality شخصیت صرعی
personified شخصیت دادن به
self شخصیت جنبه
impersonators شخصیت دهنده
impersonator شخصیت دهنده
individuate شخصیت دادن
to create an image for oneself as somebody شخصیت دادن
personify شخصیت دادن به
dual personality شخصیت دوگانه
depersonalize بی شخصیت کردن
depersonalization زوال شخصیت
cosmopolite شخصیت جهانی
personifies شخصیت دادن به
characterization توصیف شخصیت
anal personality شخصیت مقعدی
ethos شخصیت ملی
personifying شخصیت دادن به
personality inventory پرسشنامه شخصیت
impersonal فاقد شخصیت
to have a magnetic personality شخصیت مغناطیسی داشتن
premorbid personality شخصیت پیش مرضی
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
character مجسم کردن شخصیت
personify دارای شخصیت کردن
personifying دارای شخصیت کردن
personified دارای شخصیت کردن
extravaganza ازیک شخصیت خیالی
depersonalize فاقد شخصیت کردن
amour propre عزت نفس شخصیت
personifies دارای شخصیت کردن
luminaries پر فروغ شخصیت تابناک
corporate دارای شخصیت حقوقی
being موجود زنده شخصیت
characters مجسم کردن شخصیت
personalize دارای شخصیت کردن
personage شخصیت بازیگران داستان
personages شخصیت بازیگران داستان
extravaganzas ازیک شخصیت خیالی
peronality انتقادات راجع به شخصیت
luminary پر فروغ شخصیت تابناک
corporations که دارای شخصیت حقوقی باشند
ciothes do not make the man. <proverb> لباس شخصیت نمی آورد .
intrapsychic واقع دردرون شخصیت یا روان
heart of stone <idiom> شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
corporation که دارای شخصیت حقوقی باشند
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
personifier مجسم کننده شخصیت دیگری
sixteen factor personality questionnaire پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
prepsychotic personality شخصیت پیش روان پریشی
masculinize شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
personalize شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
personal remarks اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
individuation تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
california tests of personality ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
identifying مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
identify مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identifies مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
attribute [نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com