Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
Other Matches
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced.
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
harder
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hard
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
problems
مسئله
solution of a problem
حل یک مسئله
catechist
مسئله گو
theorem
مسئله
problem solving
حل مسئله
examples
مسئله
example
مسئله
problem
مسئله
issue
مسئله
issued
مسئله
issues
مسئله
resolvent
حل حل مسئله
cases
مسئله
case
مسئله
theorems
مسئله
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
toughy
مسئله بغرنج
the eastern question
مسئله خاور
troublemaker
مسئله آفرین
toss up
مسئله مشکوک
check problem
مسئله مقابلهای
problematic
<adj.>
مسئله آفرین
problem definition
تعریف مسئله
check problem
مسئله ازمایشی
chess problem
مسئله شطرنج
toughie
مسئله بغرنج
benchmark problebm
مسئله محک
dilemmas
مسئله غامض
benchmark problem
مسئله محک
toss-up
مسئله مشکوک
solve
حل کردن مسئله
solved
حل کردن مسئله
solves
حل کردن مسئله
question
استفهام مسئله
questioned
استفهام مسئله
questions
استفهام مسئله
solving
حل کردن مسئله
side issue
مسئله فرعی
side issues
مسئله فرعی
jeopardy
مسئله بغرنج
dilemma
مسئله غامض
test problem
مسئله ازمابنده
identification problem
مسئله شناسائی
problem description
تشریح مسئله
solution to a problem
راه حل یک مسئله
problem state
وضعیت مسئله
crux
مسئله دشوار
problem oriented
مسئله گرا
problem description
شرح مسئله
problem identification
شناسایی مسئله
conundrums
مسئله بغرنج وپیچیده
identification problem
مسئله تعیین هویت
to revisit an issue
مسئله ای را بازدید کردن
two mover
مسئله مات در دو حرکت
buring question
مسئله هیجان اور
three mover
مسئله مات با سه حرکت
problem oriented language
زبان باگرایش مسئله
problem child
فرزند مسئله دار
problem oriented language
زبان مسئله گرا
question in dispute
مسئله متنازع فیه
problem analysis
تجزیه و تحلیل مسئله
conundrum
مسئله بغرنج وپیچیده
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
eight queens problem
مسئله هشت وزیر شطرنج
to crack a problem
مسئله ای را حل کردن
[ریاضی یا فیزیک]
primary cognizance
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
that is not the proposition
مسئله چیز دیگر است
on line problem solving
حل مسئله بطور درون خطی
determinate problem
مسئله ایی که یک یا چندراه حل معین دارد
combinatorial explosion
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
imbroglio
قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
stressing
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
porism
قضیهای که از راه حلهای بیشماربرای یک مسئله نشان میدهد
imbroglios
قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
cogo
یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
stress
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
rhetorical question
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
problem program
برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
the German issue
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
the German question
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
gpss
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
large adv
بیشتر
more than
بیشتر از
more and more
هی بیشتر
principally
بیشتر
rather
بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
the more
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
the more better the best
هر چه بیشتر
mainly
بیشتر
furthers
بیشتر
furthering
بیشتر
furthered
بیشتر
further
بیشتر
mostly
بیشتر
more
بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
for the most part
بیشتر
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
race condition
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
outshines
بیشتر درخشیدن
hypercard
یات بیشتر
multichannel
با بیشتر از یک کانال
outstand
بیشتر ایستادن
outshining
بیشتر درخشیدن
outshone
بیشتر درخشیدن
outsit
بیشتر نشستن از
nine times out ten
بیشتر اوقات
the many
بیشتر مردم
over crowding
بیشتر باشد
surviver
بیشتر عمرکننده
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
majoring
بیشتر اعظم
oddson
بیشتر محتمل
more and more
بیشتر ازبیشتر
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
in the main
بیشتر اصلا
better part
قسمت بیشتر
most of them
بیشتر انها
the most that i can do
بیشتر انها
by superir wisdom
با خرد بیشتر
most people
بیشتر مردم
to overcomein number
بیشتر بودن از
outshine
بیشتر درخشیدن
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
better
نیکوتر بیشتر
further information
آگاهی بیشتر
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
no more
نه دیگر
[بیشتر]
majored
بیشتر اعظم
major
بیشتر اعظم
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
outwear
بیشتر دوام کردن
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
outwalk
بیشتر راه رفتن از
outstand
بیشتر تحمل کردن
like nowhere else
<adv.>
بیشتر از هر جای دیگر
norther
بیشتر بطرف شمال
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
mare
مادیان 4 ساله یا بیشتر
mares
مادیان 4 ساله یا بیشتر
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
overlive
بیشتر زنده بودن از
roundabout production
تولید با کارائی بیشتر
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
ahead
دارای امتیاز بیشتر
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outlived
بیشتر زنده بودن از
outvoted
بیشتر رای بردن از
outliving
بیشتر زنده بودن از
outliving
بیشتر دوام اوردن
outlives
بیشتر زنده بودن از
outlives
بیشتر دوام اوردن
outvotes
بیشتر رای بردن از
outvoting
بیشتر رای بردن از
outbidded
بیشتر توپ زدن از
outlived
بیشتر دوام اوردن
outlive
بیشتر دوام اوردن
outbid
بیشتر توپ زدن از
outbids
بیشتر توپ زدن از
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
outlast
بیشتر طول کشیدن از
outlive
بیشتر زنده بودن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com