Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Other Matches
professionals
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
well there are actors and actors
آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
artisans
پیشه ور
walk of life
پیشه
crafts
پیشه
craft
پیشه
tradesmen
پیشه ور
occupations
پیشه
function
پیشه
functioned
پیشه
functions
پیشه
artisan
پیشه ور
tradesman
پیشه ور
walks of life
پیشه
vocation
پیشه
avocation
پیشه
artificer
پیشه ور
calling
پیشه
careers
پیشه
careering
پیشه
careered
پیشه
career
پیشه
profession
پیشه
professions
پیشه
craftbrother
هم پیشه
vocations
پیشه
handicraftsman
پیشه ور
occupation
پیشه
jobs
پیشه
job
پیشه
traded
پیشه
line of business
پیشه
mystery
پیشه
mysteries
پیشه
trade
پیشه
line of business
شاخه پیشه
handicraft
پیشه دستی
jackdaws
کلاغ پیشه
jackdaw
کلاغ پیشه
traded
پیشه حرفه
trade
پیشه حرفه
freelancer
پیشه ور آزاد
the long robe
پیشه قضائی
profession of medicine
پیشه پزشکی
professionally
از لحاظ پیشه
chisel tooth
دندان پیشه
amorist
عاشق پیشه
amative
عاشق پیشه
practice
کار پیشه
practice
رویه پیشه
oppressive
ستم پیشه
supervisory
مباشر پیشه
pursuits
حرفه پیشه
pursuit
حرفه پیشه
studios
پیشه گاه
studio
پیشه گاه
he is a physician byprofession
پیشه او پزشکی است
industries
پیشه و هنر ابتکار
profession
افهار پیشه و حرفه
industry
پیشه و هنر ابتکار
professions
پیشگانی پیشه کار
traded
پیشه وری کاسبی
professions
افهار پیشه و حرفه
trade
پیشه وری کاسبی
craft guild
صنف پیشه وران
professionally
ازراه پیشه یاکسب
laid up in bed
پیشه ویژه رشته
good will
حق کسب و پیشه وتجارت
career woman
زن دارای حرفه یا پیشه
profession
پیشگانی پیشه کار
career women
زن دارای حرفه یا پیشه
ministry of industry
وزارت پیشه و هنر
to retain a freelancer
استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
actual job
[job held]
[occupation held]
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
industrial wealth
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus
کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
backmost
پس ترین
rigger
کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
backmost
عقب ترین
proto
مهم ترین
more like;most like
شبیه ترین
downmost
پایین ترین
midmost
میان ترین
undermost
زیر ترین
undermost
پایین ترین
most significant
پراهمیت ترین
eldest
مسن ترین
rightmost
راست ترین
lower most
پایین ترین
lattermost
پست ترین
nethermost
پست ترین
lattermost
عقب ترین
lowermost
پایین ترین
middlemost
میان ترین
meritorious
شایسته ترین
least significant
کم اهمیت ترین
hindmost
عقب ترین
leftmost
سمت چپ ترین
bottommost
پایین ترین
westernmost
غربی ترین
topmost
اعلی ترین
foremost
پیش ترین
arrant
بدنام ترین
drier
: خشک ترین
aftmost
عقب ترین
best
عظیم ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
furthest
پیشرفته ترین
lowest
پایین ترین
rearmost
عقب ترین
driest
خشک ترین
ticked
سخت ترین مرحله
full-backs
عقب ترین بازی کن
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
tick
سخت ترین مرحله
neap tide
پائین ترین جزر و مد
easternmost
شرقی ترین نقطه
eastermost
شرقی ترین نقطه
innermost
داخلی ترین دراعماق
most significant digit
با ارزش ترین رقم
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
lsb
کم اهمیت ترین بیت
neap
خفیف ترین جزر و مد
best
شایسته ترین پیشترین
bottom price
پائین ترین قیمت
ticks
سخت ترین مرحله
tenth rate
از پایین ترین جنس
full-back
عقب ترین بازی کن
most significant bit
با ارزش ترین بیت
top flight
اعلی ترین مرتبه
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
tenth rate
پایین ترین درجه
royal road
اسان ترین راه
aftermost
عقب ترین واپسین
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
next
نزدیک ترین پس ازان
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
primitive data type
ساده ترین شکل داده
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
last
پایین ترین درجه یا مقام
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
curtail step
پایین ترین پله پلگان
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
curtal step
پایین ترین پله پلگان
fullback
جای عقب ترین بازی کن
logographer
مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
supremum
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
This is the easisrt way.
این آسان ترین راه است
least upper bound
[lub, LUB]
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
smallest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
lower low water
پایین ترین پست رفت اب دریا
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
endodermis
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
greatest common divisor
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common factor
[GCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
highest common factor
[HCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
best seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com